درس ++C که داشتم موقع لیسانس، یکی از تمرینهای کلاس این بود که یک سایت اینترنتی رو بریم ببینیم و یه گزارشی ازش تهیه کنیم. موضوع من آمازون بود. روی اون کامپیوترهای VAX بدون گرافیک رفتم سایت رو نگاه کردم و کلی ذوق کرده بودم. تو ایران که نمیتونستیم ازش بخریم ولی خوشم میومد که پرفروشها رو ببینم و کتابهای مختلف یک نویسنده رو که میشناسم نگاه کنم و نظر آدمهای دیگه رو بخونم.
خلاصه اینکه از اون موقع تا حالا که دیگه راحت میتونم ازش خرید هم بکنم ما مخلص آمازون هستیم.
حالا اینا رو گفتم که دوتا استفاده از آمازون رو بگم.
– بعضی وقتا آدم هوس میکنه که کتاب بخونه، یا مثلا سر و کارش به یک کتابفروشی میوفته و میخواد کتاب بخره ولی کتاب خوبی یادش نمیاد. خب یه راهش اینه که یه دفترچه داشته باشه و هرجا اسم یه کتاب میبینه یا کسی بهش توصیه میکنه توش بنویسه. ولی یه راه تکنولوژیکتر اینکه اسم این کتابها رو تو wishlist آمازونتون وارد کنید.
اگه یه لینک هم بهش بذارین تو homepageتون که خب شاید هم یکی براتون خریدش! ولی میتونین توی صفحه wishlist برین تو قسمت view و گزینه compact رو انتخاب کنین.
بعد اونو print کنین و ستون عنوان و نویسنده کتاب رو ببرید و بذارید تو کیفتون!
(منبع)
– یه استفاده مناسب دیگه اینه که سریع بتونین بفهمین که کدوم از کتابهای مورد علاقهتون رو کتابخونه نزدیکتون داره.
فرم این صفحه رو با توجه به مشخصات کتابخونهتون پر میکنین.
یه جا باید سیستم جستجوی کتابخونه رو انتخاب کنین. توی هر مدل یه مثال داره که میتونین با آدرس خودتون مقایسهاش کنید.
البته یه لیست هم از کتابخونههای مشهور داره که میتونین کتابخونهتون رو اونجا پیدا کنین یا در بدترین حالت همه حالتها رو امتحان کنید!
بعد از فشار دادن دکمه دو تا لینک بهتون داده میشه که با اولی تست میکنین که لینکتون درست کار میکنه یا نه. و بعدی رو میکشونین بالا تو قسمت bookmarkletها.
حالا از این به بعد وقتی دارین یه کتابی رو تو آمازون نگاه میکنین، این لینک رو که بزنین اون کتاب رو تو کتابخونهتون پیدا میکنه. البته اینم بگم که چون از ISBN کتاب استفاده میکنه ممکنه کتابخونه کتاب رو داشته باشه ولی نه اون نسخهای که شما می خواین. که البته آمازون بهتون این امکان رو میده که همه نسخههای کتاب رو ببینین.
(منبع)
سلام
از تو وبلاگ ساراي عزيز (هواي نوشتن) به اينجا رسيدم. شما رويا ک. رياضي هستين که يه مدت تو خوابگاه (شريف) بودين و بعد خونه مستقل گرفتين و رفتين؟ فکر نميکنم من رو بشناسين. ولي من روزهاي آخري که از خوابگاه ميرفتين تازه به خوابگاه امده بودم (اواخر 79 يا اوايل 80 اگه اشتباه نکنم) و چندباري ديدمتون (عجب حافظهاي دارم ها!!). و حالا برام جالب بود که وبلاگ 4 سالهتون رو ميبينم. باز هم سر خواهم زد. با آرزوي موفقيت.