Monthly Archives: June 2006

دفتر حفاظت منافع

تو گذاشتن عکس‌های کادوی تولد که بدقولی کردم و حالا دیگه بیمزه شده!
هفته گذشته به قصد دو تیر یه نشون رفتیم به سمت واشینگتن. هم برای اینکه پاسپورت‌هامون رو عوض کنیم هم اینکه شهر رو ببینیم.
روز اول رو که همش تو راه بودیم و شب رسیدیم به بالتیمور که قرار بود اون‌جا خونه یکی از بچه‌ها بمونیم.
فردا صبح رفتیم دفتر حفاظت منافع. اول شماره می‌گرفتیم و بعد که نوبت اون شماره می‌شد می‌رفتیم که مدارک رو تحویل بدیم.
برای تعویض (بعد از ۱۰ سال) اصل شناسنامه می‌خواستن. ما شناسنامه‌هامون رو از ایران نیاورده بودیم. گفتم لابد خیلی‌ها همین مشکل رو دارن، زنگ زده بودم و بعد از بیشتر از نیم‌ساعت پشت خط بودن بهم گفته بود که حتما لازمه. خوشبختانه ما یه آشنا برامون از ایران اورد شناسنامه‌ها رو ولی یکی از بچه‌ها ۴۰-۵۰ دلار پول DHL داده بود. ولی اونجا موقع تحویل مدارک شناسنامه‌ رو ازش نخواستن. و وقتی که پرسیده بود شناسنامه لازم نیست گفته بود نه!!
برای تعویض ۴ تا عکس و برای تمدید ۱ دونه عکس خواسته بودن. من که دیدم چه فرقی می‌کنه عکاسی بیرون وقتی خودشون هم با دوربین دیجیتال می‌گیرن. خودمون وایسادیم کنار دیوار سفید و عکس انداختیم و بعد با کمک photoshop سه در چهار cropش کردم و ۸ تاش رو چیدم کنار هم و رفتیم یه داروخونه و با ۲۰ سنت پرینت گرفتم به جای دادن ۱۵ دلار !
که البته از چهار تا یکیش رو پس دادن و اون یکی برای تمدید هم کلا لازم نبود.
و اما پول. برای تعویض نوشته شده ۱۱۰ دلار + ۱۰ دلار هزینه مهر خروج + ۱۵ دلار پول پست.
ما گفتیم خب چون ما خودمون داریم می‌ریم پس ۱۲۰ دلار لازمه.
اون‌جا فهمیدیم که چون ما ویزا داریم محل اقامتمون ایران حساب می‌شه و به همین دلیل مهر خروج برای ما نمیزنن. (ربطش چیه خدا می‌دونه) بنابراین ۱۰ دلار اضافه داده بودیم. ولی گفتن زیر ۲۰ دلار رو پس نمی‌دن و می‌مونه تو حسابمون!!!!
البته موضوع به همین جا ختم نمی‌شه، مدارک رو گرفتیم کلی زیر و رو کردیم که اشتباهی نباشه، تمدید یه مهر تاریخه فقط (که نمی‌دونم با چه جوهریه که ۸۰ دلار قیمتشه) که اونو قاطی پاطی زدن تو پاسپورت من و بعد با دست زیرش نوشتن به صفحه فلان مراجعه شود و اونجا دوباره زدن.
پس‌فرداش که داشتیم راه می‌افتادیم فهمیدیم آی که یکی از اسما رو غلط زدن البته واقعا خیلی تشخیصش سخت بود ولی بهرحال اشتباه بود. دوباره راه افتادیم به طرف اونجا و طرف تا بهش می‌گی یه اشتباهی شده تو اسم فوری با قطعیت می‌گه لابد خودت اشتباه نوشته بودی تو فرمت. معذرت و اینا که پیشکش.
کلا خیلی اعصابم خورد شد از رفتن به اون‌جا (دفتر حفاظت رو می‌گم وگرنه واشینگتن خودش خوش گذشت که بعدا می‌نویسم). آدم انتظار داره تو یه کشور دیگه سفارتش یا دفتر حفاظت منافعش، خب حافظ منافعش باشه، جایی باشه که آدم رو تحویل بگیرن و هوای آدم رو داشته باشن اونم الان تو امریکا، مرتب بودن و به در بخور بودن وب‌سایتشون و تلفن جواب دادنشون رو نخواستیم. ولی دریغ از یه لبخند خشک و خالی. این پست‌چی محله ما بیشتر به فکر ما هست و ما رو تحویل می‌گیره تا هم کشوری خودمون تو دفتر حفاظت منافع.

روزگار

وای بالاخره بعد مدت‌ها وقت کردم بیام پای کامپیوتر. البته اگه بپرسین چی‌کار داشتم که سرم شلوغ بوده باید بگم هیچی!
البته یکی دو تا مهمونی رفتیم و دو بار هم مهمون دعوت کردم.
یکشنبه اعضای گروه کتاب‌خونی‌مون رو دعوت کردم خونمون به صرف شام ایرانی. کشک بادمجون ، عدس پلو ، مرغ و سوپ جو به علاوه ماست اسفناج و سالاد.
ملت کلی از ماست اسفناج و کشک بادمجون و سوپ خوششون اومد و دستورش رو می‌خواستن. ماست اسفناج و سوپ که خب آسونه ولی کشک بادمجون برای اینجا که کشک پیدا نمی‌شه سخته. خودم که از دو روز قبلش داشتم کشک می‌سابیدم!
دوشنبه هم بچه‌های خودمون رو دعوت کردم واسه تولدم. کلی هم چیزای بامزه گرفتم. علیرضا که بهم یه ipod داد که کلی باحاله و کار هرروزم شده که یه چیزی ازش کشف کنم.
یه کش سر باحال که آدم اصلا دلش نمی‌آد ببنده به موهاش، یه کتاب خاطرات کلینتون، یه عروسک Hello Kitty (کم کم باید جای عروسک‌هام که ایران گذاشتم رو پر کنم دیگه!) و یه گلدون، یه gift card از آمازون (که از دیشب تا حالا هی دارم می‌گردم ببینم باهاش چی بخرم) هم از دوستان گرفتم که کلی شرمنده کردن. عکس‌هاش رو امشب می‌ذارم.
بقیه روزها هم تند و تند داشتم کتاب می‌خوندم. کتاب Three Junes رو باید تموم می‌کردم چون نویسنده‌اش داشت میومد کتاب‌خونه شهرمون حرف بزنه می‌خواستم ببینم این کتابش انقدر مشهوره چیه. بعدش هم برای گروه خودمون The Secret Life of Bees رو باید می‌خوندیم که البته دیشب آخرش هم تموم نشد ولی چون یکی دیگه هم تموم نکرده بود قرار شد دفعه دیگه راجع بهش حرف بزنیم.
ولی امروز موندم خونه که راحت استراحت کنم، خونه رو مرتب کنم، وب‌لاگ گردی کنم و شاید هم اگه کسی online بود chat کنم!

spelling bee

دو سه روز پیش فینال مسابقات spelling bee رو فکر کنم برای اولین بار تو یه شبکه عمومی نشون داد. بامزه بود. مسابقه بین بچه‌ مدرسه‌ای‌ها برگزار می‌شه. بچه‌ها یکی یکی می‌اومدن جلوی میکروفون، هیات داور‌ها یک کلمه رو براشون می‌خوندند. اونا حق داشتن معنی کلمه، اینکه ریشه‌اش از چه زبانی اومده، یه جمله که اون کلمه توش به کار رفته رو بپرسن. اگه خودشون می‌تونستند حدس بزنند که ریشه‌ کلمه از چه کلمه‌های دیگه‌ای هست می‌تونستند با معنی اونو چک کنن. مثلا می‌پرسیدند آیا این کلمه از فلات کلمه یونانی به معنی چشم اومده و داور می‌گفت که بله یا نه.
تعداد هندی (البته اصالتا هندی وگرنه که همه فکر کنم از آمریکا بودند) تو مسابقه زیاد بود. ظاهرا این هندی‌ها تو حفظ کردن خیلی خوبن.
یه نکته بامزه تعداد زیاد کلمات با ریشه فارسی بود. از همه نامردی‌تر کلمه نوروز بود. آخه نوروز رو هزار جور می‌شه نوشت. من خودم دو بار بخوام بنویسم کلمه رو هرکدوم رو یه جور می‌نویسم. اینا چیزی که می‌خواستن Nauroz بود. و اون بیچاره هم نتونست بگه و حذف شد.
کلمه‌های دیگه Mithraeum (از میترا)، Babism (از باب)، kilim (گلیم) و douane (از دیوان) بود. izzat (عزت) هم بود که خب اصلش عربیه ولی تو فارسی هم هست.
ولی این بچه‌ها عجب حافظه‌هایی داشتن. مسابقه ۲۰ دور بود که دو نفر به دور ۱۹ رسیدند، یعنی همه کلمه‌ها رو درست گفته بودند.
انگلیسی هم که وای چقدر کلمه داره، عجیب‌ترینش که توجه منو جلب کرد، Heiligenschein بود، که یعنی هاله‌ای که دور سایه اجسام تشکیل می‌شه. آخه واسه اینم اسم دارن!
اینم اون دختره که برنده شد.