دیگه آخرین روزهای زندگی در New Haven هم داره میگذره. این چند وقت مشغول جمع کردن وسایل خونه بودیم. جعبه خریدن هم خودش ماجرایی بود. ما که تا حالا این مدلی اسبابکشی نکرده بودیم، اصلا هیچ معیاری دستمون نبود. رفتیم اول ۱۰ تا جعبه خیلی بزرگ و ۱۰ تا بزرگ گرفتیم. بعد دیدیم اون خیلی بزرگها اصلا تو ماشین جا نمیشن، رفتیم با ۱۰ تا بزرگ عوضش کردیم. اومدیم خونه و یکیش رو وسایل گذاشتیم دیدیم وای کی می تونه اینو بلند کنه. دوباره رفتیم و این دفعه ۲-۳ تا بزرگ، ۱۰ تا متوسط و ۴-۵ تا هم کوچیک گرفتیم. یه سری هم جعبه میوه داشتیم مال وقتهایی که خرید کرده بودیم که خیلی خوب بودن چون حسابی محکمن و جای دست هم دارن و برای کتاب و جزوه خیلی خوبن.
خلاصه الان تقریبا همه چی رفته تو جعبه
و مشغول سابیدن خونه هستیم و چهارشنبه راه میافتیم. فکر کنم این جا نگفتم که داریم میریم Princeton. علیرضا قراره دو سال تو دانشگاه و یک سال تو IAS باشه. هنوز خونه جدیدمون رو ندیدیم. برای خونههای دانشگاه اقدام کرده بودیم و اونا هم یه خونهای بهمون دادن که ازش فقط یه آدرس و یه نقشه بهمون دادن.
خلاصه هم نگرانم هم هیجانزده. بعد سه سال زندگی اینجا، تازه داشتیم عادت میکردیم، به محیط، به آدمها به خونهمون و حالا باید بریم یه جای دیگه. ولی خب Princeton هم شهر کوچیک و قشنگیه. احتمالا چون شهریتش از اینجا کمتره برنامههای کمتری داشته باشه ولی خب امنیتش از اینجا خیلی بالاتره و به نیویورک هم خیلی نزدیکتره.