Monthly Archives: June 2007

سفرهای مارکوپولو

ما یه مدته مارکوپولو شده‌ایم. دو هفته پیش رفتیم بالتیمور. یکی از دوستامون که اونجا زندگی می‌کنن با یه عده ایرانی و معدودی غیرایرانی! هرماه جلسه‌هایی دارن که دور هم جمع می‌شن و یه سخنران هم دعوت می‌کنن که راجع به یه موضوع صحبت می‌کنه. البته جلسه اصلا رسمی نیست و همه تو بحث‌ها شرکت می‌کنند. این دفعه آقای سخنران هم‌شهری ما بود، و با هم راه افتادیم رفتیم اونجا. موضوع حرف کهکشان‌ها و به‌وجود آمدن دنیا و ماده تاریک و حول و حواشی‌اش. موضوع جالبی بود مخصوصا فیلم‌ها و عکس‌هاش خیلی تصور رو آسون‌تر می‌کرد.
بعد از اون راه افتادیم به سمت واشینگتن برای میزگرد «نهادینه کردن حقوق بشر» تو دانشگاه Georgetown.قرار بود مهرانگیزکار بیاد ولی نیومد.
خود حرفا بیشتر تکراری بود. یعنی شاید مشکل اصلیش این بود که اصلا معلوم نبود که قصد چیه. نه خود آدم‌های تو میزگرد نظرهای مخالفی داشتن، نه کسایی که اونجا بودن احتیاجی به اطلاع‌رسانی داشتن. ولی شاید مثل اکثر این جلسه‌ها کلی آشنا دیدیم و یه موضوعی بود که بعدش راجع بهش حرف زد و اینجوری یه عده آدم انگیزه پیدا کنند یا هم‌دیگه رو پیدا کنند. ما که اونجا یک عالم آدم جدید دیدیم که دوست دوستامون یا دوست دوست دوستامون!‌بودند. خلاصه حدود ۲۰-۳۰ نفر آدم رفتیم اول یه چلوکبابی ایرانی، غذا گرفتیم و رفتیم کنار رودخونه نشستیم خوردیم. بعدش همه با هم رفتیم Starbucks. خلاصه کلی آدم جدید شناختیم و حرف زدیم. برای من مخصوصا جالب بود که بعد از یه عالم ریاضی‌دان و فیزیک‌دان دیدن یکی دو تا آدم تو رشته‌های علوم انسانی هم دیدم. تازه دوست قدیمی هم از تگزاس اومده بود و بعد مدت‌ها هم‌دیگه رو دیدیم که واقعا چسبید. دیگه شبش انقدر خسته بودم که تعادلم رو به سختی حفظ می‌کردم!
بعد از یکی دو روز استراحت رفتیم بوستون که ماجراهای اون باشه برای فردا.

گردهمایی‌ها

یکی از مراسم دانشگاه پرینستون هرسال گردهمایی فارغ‌التحصیلان یا به قول خودشون گردهمایی‌هاست (Reunions) دلیلش هم اینکه معمولا بقیه جاها هرسال گردهمایی یک کلاس خاص برگزار می‌شه ولی اینجا هرسال همه کلاس‌ها هستند. کسایی که می‌خوان شرکت کنند از قبل با زن و بچه‌ها و حتی سگ و گربه‌شون ثبت‌نام می‌کنند. برنامه به طور رسمی 4 روزه. صبح‌ها سخنرانی و گردش و ناهار و این برنامه‌هاست. شب‌ها هم برای هر پنج دوره یک چادر هست و توش برنامه موسیقی و لهو و لعب به راه است! ما که نرفتیم!! ولی ظاهرا تا 3-4 صبح برنامه به راه بوده مخصوصا چادرهای پنجم و دهم (یعنی کسایی که در 5 سال گذشته و کسایی که بین 6 سال تا 10 سال گذشته فارغ‌التحصیل شده‌اند) که خب همه جوون و اهل حال بوده‌اند. روز آخرش هم که همین شنبه بود رژه معروف P-rade بود که همه کلاس‌ها به ترتیب دو طرف خیابون اصلی دانشگاه زیر پلاکاردی که سالشون رو نوشته ایستاده بودند و بعد اول از همه دوره 25 که امسال می‌شد فارغ‌التحصیل‌های سال 1982 رژه رو شروع کردند. بعد از اون نوبت قدیمی‌ها یا Old Guards بود که امسال قدیمی‌ترین شرکت کننده فارغ‌التحصیل سال 1925 بود. یعنی 104 سالش بود. بعد از 1925 نوبت سال 1932 بود و بعد به ترتیب سال‌های بعدی پشت سر اونا راه می‌افتادند. هرگروهی یه مدل لباس خاصی پوشیده بود و یه پلاکاردهایی دست گرفته بودند که جمله‌های خنده‌دار یا یه نکته راجع به دوره‌شون روش نوشته بودند. ما برای اینکه تو سایه باشیم کنار 2002ای‌ها بودیم که اونا هم چون گردهمایی پنجمشون بود (گردهمایی‌های ضریب 5 معمولا مهم‌ترن و آدم‌های بیشتری میان) کلی‌هاشون اومده بودند و شلوغ می‌کردن و قوطی قوطی آبجو می‌خوردند. همون شب هم تو یه محوطه باز پشت استادیوم کنسرت موسیقی بود که فکر کنم همه اعضاش فارغ‌التحصیل‌های دانشگاه بودند. بعد از اون هم مراسم آتش‌بازی بود که با موسیقی‌ای که از بلندگوها پخش می‌شد هماهنگ کرده بودند و خیلی جالب بود و حیف که دوربین فیلم‌برداری نداشتیم. سال دیگه انشالله!

prade01.JPG prade03.jpg prade02.jpg
prade04.jpg prade06.jpg prade07.jpg
prade08.jpg prade09.jpg prade05.jpg

*عکس بالا سمت راست: Money isn’t everything, but sure keeps the grandkids in touch

ولی واقعا برام حس و حال مخصوصا قدیمی‌ها خیلی جالب بود. این هست که هم‌کلاسی‌ها به هم می‌افتند انگار دوباره برمی‌گردن به همون سال‌ها. ما یه بار با هم‌کلاسی‌های بابام رفتیم مسافرت و واقعا باحال بود. همه دوباره انگار 20 ساله شده بودند. ولی فکر می‌کنم تو ایران سن آدم‌ها که بالا می‌ره دیگه انگار شاد بودن بی‌معنی می‌شه. البته اینم هست که خب این جشن مال دانشگاه پرینستونه که لابد از اولش هم دانشجوهاش وضع‌های مالی‌شون خوب بوده و بعد هم اکثرا شغل‌های خوب گرفتند که همین که از آینده مالی خودشون و بچه‌هاشون مطمئند در شادی‌شون تاثیر داره. و تو همه این مراسم من به این فکر می‌کردم که به خاطر مسایل سیاسی و چیزای دیگه چقدرجلوی همچین جمع‌شدن‌ها رو از ما گرفته. به خاطر همین مسایل سیاسی وقتی گردهمایی ایرانه یه عده نمی‌تونن یا نمی‌خوان برن وقتی خارج از ایران یه عده دیگه. و تازه اگه هم بشه انقدر اختلاف نظر همراه با کینه هست که حاضر نیستند هم‌دیگه رو تحمل کنند.