یکی از مراسم دانشگاه پرینستون هرسال گردهمایی فارغالتحصیلان یا به قول خودشون گردهماییهاست (Reunions) دلیلش هم اینکه معمولا بقیه جاها هرسال گردهمایی یک کلاس خاص برگزار میشه ولی اینجا هرسال همه کلاسها هستند. کسایی که میخوان شرکت کنند از قبل با زن و بچهها و حتی سگ و گربهشون ثبتنام میکنند. برنامه به طور رسمی 4 روزه. صبحها سخنرانی و گردش و ناهار و این برنامههاست. شبها هم برای هر پنج دوره یک چادر هست و توش برنامه موسیقی و لهو و لعب به راه است! ما که نرفتیم!! ولی ظاهرا تا 3-4 صبح برنامه به راه بوده مخصوصا چادرهای پنجم و دهم (یعنی کسایی که در 5 سال گذشته و کسایی که بین 6 سال تا 10 سال گذشته فارغالتحصیل شدهاند) که خب همه جوون و اهل حال بودهاند. روز آخرش هم که همین شنبه بود رژه معروف P-rade بود که همه کلاسها به ترتیب دو طرف خیابون اصلی دانشگاه زیر پلاکاردی که سالشون رو نوشته ایستاده بودند و بعد اول از همه دوره 25 که امسال میشد فارغالتحصیلهای سال 1982 رژه رو شروع کردند. بعد از اون نوبت قدیمیها یا Old Guards بود که امسال قدیمیترین شرکت کننده فارغالتحصیل سال 1925 بود. یعنی 104 سالش بود. بعد از 1925 نوبت سال 1932 بود و بعد به ترتیب سالهای بعدی پشت سر اونا راه میافتادند. هرگروهی یه مدل لباس خاصی پوشیده بود و یه پلاکاردهایی دست گرفته بودند که جملههای خندهدار یا یه نکته راجع به دورهشون روش نوشته بودند. ما برای اینکه تو سایه باشیم کنار 2002ایها بودیم که اونا هم چون گردهمایی پنجمشون بود (گردهماییهای ضریب 5 معمولا مهمترن و آدمهای بیشتری میان) کلیهاشون اومده بودند و شلوغ میکردن و قوطی قوطی آبجو میخوردند. همون شب هم تو یه محوطه باز پشت استادیوم کنسرت موسیقی بود که فکر کنم همه اعضاش فارغالتحصیلهای دانشگاه بودند. بعد از اون هم مراسم آتشبازی بود که با موسیقیای که از بلندگوها پخش میشد هماهنگ کرده بودند و خیلی جالب بود و حیف که دوربین فیلمبرداری نداشتیم. سال دیگه انشالله!
*عکس بالا سمت راست: Money isn’t everything, but sure keeps the grandkids in touch
ولی واقعا برام حس و حال مخصوصا قدیمیها خیلی جالب بود. این هست که همکلاسیها به هم میافتند انگار دوباره برمیگردن به همون سالها. ما یه بار با همکلاسیهای بابام رفتیم مسافرت و واقعا باحال بود. همه دوباره انگار 20 ساله شده بودند. ولی فکر میکنم تو ایران سن آدمها که بالا میره دیگه انگار شاد بودن بیمعنی میشه. البته اینم هست که خب این جشن مال دانشگاه پرینستونه که لابد از اولش هم دانشجوهاش وضعهای مالیشون خوب بوده و بعد هم اکثرا شغلهای خوب گرفتند که همین که از آینده مالی خودشون و بچههاشون مطمئند در شادیشون تاثیر داره. و تو همه این مراسم من به این فکر میکردم که به خاطر مسایل سیاسی و چیزای دیگه چقدرجلوی همچین جمعشدنها رو از ما گرفته. به خاطر همین مسایل سیاسی وقتی گردهمایی ایرانه یه عده نمیتونن یا نمیخوان برن وقتی خارج از ایران یه عده دیگه. و تازه اگه هم بشه انقدر اختلاف نظر همراه با کینه هست که حاضر نیستند همدیگه رو تحمل کنند.
ساناز فیلم گرفته از آتیش بازی. کوچیکه ولی فکر می کنم قشنگه :)
——————————–
رویا: بذار فیلمش رو تو وبلاگ خودت یا ساناز اینجا من بهش لینک میدم!!
رویا جون خیلی باحال بود (طبق معمول!!)
ببین من نمی دونم چرا توی نوشته ات جا به جا پر از مربع های کوچیکه!! کامپیوتر من خنگه یا این که چی؟!؟!
——————————————–
رویا: فقط همین پست این مشکل رو داره؟ چندتا جمله اول رو دوباره تایپ کردم اونا درستند یا اونا هم مربع دارن؟
از آشنایی تون خوش وقتم. لینکتون رو اضافه کردم.
———————————
رویا: من خیلی وقته خوشوقتم!. مرسی از لینک.
سلام. بالاخره نوشتی؟
من عاشق گردهمایی های اینچنینی هستم.
همین الان هم تا اونجایی که برامون مقدور باشه سعی می کنیم بچه ها را دور هم جمع کنیم.
خوبی رویا بانو؟
راستی سه خط اول مشکلی ندارد. اما بقیه به ازا فاصله های کوچکی که تایپ کردی مربع گذاشته.
البته ما همینطور هم قبولتان داریم خانوم.
خوش به حالتون که دانشگاهتون اینقدر به مراسم فارغ التحصیلی و یاد بود دانشگاه ها اهمیت میده . کلی خاطره میشه
سلام. چطوری؟
مثل اینکه خیلی گرفتاری؟ هان؟