سفرهای مارکوپولو

ما یه مدته مارکوپولو شده‌ایم. دو هفته پیش رفتیم بالتیمور. یکی از دوستامون که اونجا زندگی می‌کنن با یه عده ایرانی و معدودی غیرایرانی! هرماه جلسه‌هایی دارن که دور هم جمع می‌شن و یه سخنران هم دعوت می‌کنن که راجع به یه موضوع صحبت می‌کنه. البته جلسه اصلا رسمی نیست و همه تو بحث‌ها شرکت می‌کنند. این دفعه آقای سخنران هم‌شهری ما بود، و با هم راه افتادیم رفتیم اونجا. موضوع حرف کهکشان‌ها و به‌وجود آمدن دنیا و ماده تاریک و حول و حواشی‌اش. موضوع جالبی بود مخصوصا فیلم‌ها و عکس‌هاش خیلی تصور رو آسون‌تر می‌کرد.
بعد از اون راه افتادیم به سمت واشینگتن برای میزگرد «نهادینه کردن حقوق بشر» تو دانشگاه Georgetown.قرار بود مهرانگیزکار بیاد ولی نیومد.
خود حرفا بیشتر تکراری بود. یعنی شاید مشکل اصلیش این بود که اصلا معلوم نبود که قصد چیه. نه خود آدم‌های تو میزگرد نظرهای مخالفی داشتن، نه کسایی که اونجا بودن احتیاجی به اطلاع‌رسانی داشتن. ولی شاید مثل اکثر این جلسه‌ها کلی آشنا دیدیم و یه موضوعی بود که بعدش راجع بهش حرف زد و اینجوری یه عده آدم انگیزه پیدا کنند یا هم‌دیگه رو پیدا کنند. ما که اونجا یک عالم آدم جدید دیدیم که دوست دوستامون یا دوست دوست دوستامون!‌بودند. خلاصه حدود ۲۰-۳۰ نفر آدم رفتیم اول یه چلوکبابی ایرانی، غذا گرفتیم و رفتیم کنار رودخونه نشستیم خوردیم. بعدش همه با هم رفتیم Starbucks. خلاصه کلی آدم جدید شناختیم و حرف زدیم. برای من مخصوصا جالب بود که بعد از یه عالم ریاضی‌دان و فیزیک‌دان دیدن یکی دو تا آدم تو رشته‌های علوم انسانی هم دیدم. تازه دوست قدیمی هم از تگزاس اومده بود و بعد مدت‌ها هم‌دیگه رو دیدیم که واقعا چسبید. دیگه شبش انقدر خسته بودم که تعادلم رو به سختی حفظ می‌کردم!
بعد از یکی دو روز استراحت رفتیم بوستون که ماجراهای اون باشه برای فردا.

2 thoughts on “سفرهای مارکوپولو

  1. زهرا

    سلام. رسیدن به خیر. خوش گذشت؟
    می دونم این فردا حالا حالاها نمی رسه. منتظر می مونم.
    خوبی رویا جان؟ اوضاع به کام است؟

Comments are closed.