ادامه سفرها

خب با تاخیر، این دفعه جریان دو تا مسافرت بعدی رو با هم تعریف می‌کنم!
هفته بعد از برگشت از بالتیمور، رفتیم بوستون پیش دو تا از دوستای خوب که سه روز خونشون موندیم و حسابی بهشون زحمت دادیم. این دفعه یه قسمتای جدیدی از بوستون رو دیدیم که باعث شد دوباره تصمیم بگیرم که بوستون شهر موردعلاقه‌امه. دفعه پیش که بوستون بودیم یه ذره ترافیک و دردسرهاش اعصابم رو خورد کرده بود ولی خونه این دوستامون تو یه شهری کنار بوستون بود ولی درست از روبروی خونه‌شون با یه اتوبوس می‌رفتی وسط کمبریج. خیلی جای ساکت و تمیزی بود.
جای دیگه‌ای که دیدیم منطقه ایتالیایی‌نشین بود.

DSC00141_small.JPG

اونجا به Mike’s Pastry هم سرزدیم (homepageشون انگار قدیمیه یه کم) و بالاخره شیرینی معروف ایتالیایی یعنی cannoli هم خوردیم. ما چهار نوع گرفتیم که سه نوعش برای من خیلی شیرین بود ولی یه مدلش که با ricotta cheese بود واقعا باحال بود.
DSC00140_small.JPG

تو راه برگشتن از بوستون هم یه سر وسط راه New Haven شهر قدیمی‌مون وایسادیم و یه شب هم اونجا موندیم پیش بچه‌ها.
هنوز برنگشته از اونجا مشغول خرید شدیم برای سفر بعدی که camping بود نزدیک آبشار نیاگارا. ما تا حالا camping نرفته بودیم به همین خاطر باید چادر و کیسه خواب که می‌خریدیم. دیگه خوردنی و ظرف یه بار مصرف و از این چیزا هم بود که باید خریده می‌شد.
۷ ساعت و خورده‌ای رانندگی بود. دیگه تا رسیدیم اونجا عصر بود. چادر‌ها رو برپا کردیم که اولش با اون همه بادی که میومد کلی ترسوندمون که نکنه چادر به اندازه کافی محکم نباشه ولی خوشبختانه باد فقط مال شب اول بود. اینم شدت باد که از موج‌های دریاچه معلومه. دریاچه هم Lake Erie بود که یکی از پنج‌تا دریاچه مشهور تو مرز آمریکا و کاناداست.

خوابیدن تو کیسه خواب برای من که انقدر تکون می‌خورم سخت بود ولی تا شب آخر حسابی عادت کردم شاید هم دیگه انقدر خسته بودم که تو هر شرایطی خوابم می‌برد.
DSC00211_small.JPG

روز اول رو همون‌جا موندیم. بازی کردیم و غذا درست کردیم و کنار دریاچه قدم زدیم.
روز دوم رفتیم آبشار نیاگارا. تو راه یه جاهایی درست از کنار کانادا رد می‌شدیم. مخصوصا از کنار Peace Bridge که رد شدیم که درست وسطش یه پرچم آمریکا و بعدش فکر کنم پرچم سازمان ملل و بعدش پرچم کانادا بود و حسابی می‌دیدی که با اینکه فاصله فیزیکیت تا کانادا چقدر کمه ولی جرات اینکه پات رو بذاری اون‌ور رو هم نداری.
به هرکی می‌گی رفتیم آبشار نیاگارا اولین جمله‌ای که می‌گن اینه که می‌گن طرف کانادایی‌اش جالب‌تره. ما که حسرت دیدن طرف کانادایی‌اش رو حالا حالاها باید داشته باشیم ولی طرف آمریکایی‌اش هم واقعا قشنگ بود. مخصوصا جاهایی که درست بالای آبشار وایساده بودیم و عظمت آبشار رو زیر پات می‌دیدی.
DSC00242_small.JPG

تو راه برگشت هم رفتیم تو شهر Buffalo که ناهار هم بخوریم. نمی‌دونم ما جای بدی‌اش در اومده بودیم یا ساعت بدی بود یا کلا شهر این‌طوری بود ولی انگار شهر ارواح. با اینکه پر ساختمون‌های شیک و قشنگ و بزرگ بود ولی آدم اصلا نبود انگار. درسته که ساعت کاری بود ولی تو همین شهر فسقلی ما ساعت کاری‌اش هم کلی آدم این ور اون می‌رن.
فردای اون روز هم ساعت ۵ صبح از خواب پاشدیم و همه چی رو جمع کردیم و راه افتادیم به طرف شهر خودمون تا بتونیم ماشین‌ها رو که کرایه کرده بودیم سر ساعت تحویل بدیم.
در کل خیلی سفر خوبی بود، مخصوصا با دوستای خوب.

7 thoughts on “ادامه سفرها

  1. Somayeh

    چه جالب. ما هم هر وقت می‌ریم آبشار من فکر می‌کنم حالا حالاها (به قول اینجایی‌ها ایف اور!!) ما نمی‌تونیم سرمون رو زیر بندازیم و بریم اون طرف مرز. می‌دونم طرف کانادا قشنگ‌تره‌ها، ولی مرغ همسایه همیشه غازه و من دلم می‌خواد که وقتی اون قدر نزدیکم آبشار رو از اون طرف هم ببینم.

  2. حسین

    به نقل از ویکی‌پدیا، جمعیت شهر در پنجاه سال اخیر نصف شده. این آمریکایی‌ها همه چیزشون برعکسه! البته فکر می‌کنم هنوز هم دومین شهر بزرگ ایالت نیویورکه.

  3. مسعود

    سلام. سفرنامه ای زیبا و خواندنی بود. اگر از کانولی خوشتون میاد، محله ایتالیاییهای نیویورک هم نمونه های خوشمزه ای دارد.

  4. باد صبا

    سلام
    وبلاگ جالبی دارید.
    دستتون درد نکنه که لذت سفرتون رو با دیگران هم تقسیم می کنید.
    من چند سالی هست که بعضی وبلاگها رو می خونم. کاش زود تر با وبلاگتون آشنا شده بودم. حدود دو ماهی هم هست که خودم یه چیزایی می نویسم. شاید بعضی نوشته ها مثل یادی از کودکی و خاطره ۱۲ سال ‍‍‍‍‍قبل براتون جالب باشه.
    موفق باشید

  5. يك دانه شن

    رويا جونم! ايشالله كه هميشه خوش باشين. باهم. ولي خوب تونستي حس حسادت من رو زنده كني! كلي بهتون حسوديم شد. تجربه جاهاي جديد هميشه لذت بخشه.

Comments are closed.