خب بالاخره امروز آخرین جلسه آشنایی رو هم رفتم.
شنبه جلسه آشنایی برای دانشجوهای خارجی بود. اول که خوشآمدگویی و بعد معرفی اداره دانشجوهای خارجی بود. اینکه چه برنامههایی دارن (مسافرت و ساعت قهوهخوری و …) و اینکه برای چه مسائلی باید سراغ اونا بریم.
بعد راجع به ویزا توضیح دادند. مثلا اینکه فرق Visa Stamp و Visa Status چیه. به نظرم ولی این توضیح رو به جای دانشجوها باید به خود امریکاییها بدن. چون دانشجوی بدبخت که بعد از بودن تو این پیچ و خمها دیگه حفظ میشه قوانین رو. دیگران هستند که تا میبینن مهر ویزای ما باطل شده میگن اه غیرقانونی اینجا هستی؟
بعد از اون یه خانومه که خودش خارجی بوده و الان استاد بود اومد گفت که چه چیزایی رو باید تو محیط آکادمیک سعی کنین یاد بگیرین. مثلا اینکه از لهجه داشتن خجالت نکشین. خود آمریکاییها هم هرکدوم یه لهجه دارن. یا مثلا اینکه اینجا وفتی کتاب درسی رو معرفی میکنن باید بخونینش. تو بعضی کشورها کتابهایی که معرفی میشه به عنوان کمکه و جزوه استاد متن درسه ولی اینجا هر کتابی معرفی میشه همش رو باید خوند.
بعدش پلیس اومد و شمارههای لازم و نکاتی که باید رعایت کرد و توضیح داد. اینکه شب تنها نرین. خودشون یه سرویس اسکورت دارن که اگه تنها باشی زنگ میزنی میان همرات. Yale هم داشت از این اسکورتها ولی اونجا خود پلیس میاومد همرات. ولی اینجا دو نفر از خود دانشجوها هستن، که فکر کنم بهتره. من که از خود پلیس بیشتر میترسم!
یه مقدار هم راجع به مالیات توضیح دادن ولی گفتن موقع پرکردن مالیات workshop میگذاریم که دقیقتر یاد بدیم.
بعد از اون مسوول بهداشت دانشگاه اومد و در مورد اینکه سیستم مرکز بهداشت چیه و اگه مریض شدید نصفه شب چیکار کنید توضیح داد. و البته در مورد برنامه مشاوره دانشگاه. که اگه احساس مشکل کردید حتما بیایید و با مشاورها حرف بزنید.
یکشنبه برنامه آشنایی برای کل دانشجوهای تحصیلات تکمیلی بود. اینجا هم باز همه روسای قسمتهای مختلف اومدن خوشآمد گفتن و در مورد حوزه کار خودشون توضیح دادن. از جمله رییس کل دانشگاه که یاد دکتر سهرابپور رییس دانشگاه خودمون افتادم که همش از دانشگاه تعریف میکرد.
بعد گروه نماینده دانشجوهای تحصیلات تکمیلی اومدن خودشون رو معرفی کردند. اینا مثل همون شورای صنفی خودمون هستند و کلی یاد قدیم و فعالیتهای خودم تو شورای صنفی افتادم، یادش بخیر.
بعد یه نفر مثل همون رییس اداره آموزش خودمون در مورد کارای اداری و اینا توضیح داد.
بعدش باز هم راجع به اداره بهداشت توضیح دادن که چون تکراری بود من در رفتم! وقتی برگشتم مسوول قسمت مشاوره اومده بود. خیلی آدم باحالی بود. کلی با جوک و نقاشی و مسخرهبازی توضیح داد که چرا مشاوره خوبه و حتما بیاین. انقدر طرف خوب حرف زد که بعدش هرکی اومد گفت دیگه بعد از فلانی کی جرات داره حرف بزنه.
بعد از اون دو تا زوج استاد و دانشجو اومدن و راجع به اینکه چهجوری باید استاد راهنما انتخاب کرد و بعد باید رابطهتون چه جوری باشه و اینا توضیح دادن. که به نظرم خیلی روش خوبی بود که هم نقطهنظر دانشجو هم نقطه نظر استاد رو میدیدی.
خب خیلی توضیح دادم و هنوز جلسه خود رشته خودمون مونده. میدونم که واسه خیلیها جالب نیست ولی یکی دونفری هم شاید باشن که تو سیستم دانشگاه باشن. خودم که خیلی ریزهکاریها بود که میدیدم و میگفتم که چه ایدههای سادهای هست که تو دانشگاههای ما بهش توجه نمیکردن.
رویا جون نوشته ات رو با اشتها خوندم!
این شروع ها خیلی جذاب ان!
موفق باشی :)
رویا راجب نکات کوچک هم بنویس.تبریک!!!
تئاتر اجرا نکردند؟ مثل شریف :))
سلام رویا جان، برام جالبه که هنوز ضمایر ملکی ات برمی گرده به چیزهایی که تو ایران داشتی یا کارهایی که اینجا می کردی! امیدوارم شاد و موفق باشی. دلم هم برات واقعا تنگ شده :)