خب هفته دوم هم تموم شد. دیروز اولین تمرین رو هم تحویل دادم. همه با هم شروع کردند به تمرین دادن. این یکی مهلتش یک هفته بود به همین خاطر زودتر از همه افتاد. حالا هفته دیگه موج اصلی میرسه! کلا یه مشکلم اینه که خیلی یواش کار انجام میدم. واسه همین تمرینم هم خیلی وقت گذاشتم. ملت تازه روز قبلش شروع کرده بودند. البته تا صبح بیدار مونده بودند. ولی من باید یواش یواش کار انجام بدم! خدا رحم کنه وسطهای ترم که همهچی با هم میشه.
حالا یک اتفاق بامزه که تو این هفته افتاد. سر یکی از کلاسام نشسته بودم. دیدم یکی خیلی قیافهاش شبیه یکی از بچههای مدرسهمونه. هی با خودم میگم یعنی ممکنه خودش باشه؟ از یه طرف میدونستم که آمریکاست. از همون بعد دبیرستان اومده بود. حدس هم میزدم که تو مایههای کامپیوتر و اینا خونده باشه. ولی هی میگفتم اگه همین دانشگاه بود که من می فهمیدم تا حالا.
کلاس هم خیلی گرم بود. همه خوابآلو شده بودند. بغل دستیام لپتاپش رو در اورد که شاید حوصلهاش کمتر سر بره! ازش یه دقیقه گرفتم لپتاپ رو که چک کنم ببینم واقعا نکنه اینجا باشه و من نفهمیدم تا حالا. ولی هرچی گشتم پیدا نکردم چیزی.
کلاس که تموم شد من رفتم طرف دستشویی! اتفاقا اونم اومد. حالا هی من با خودم دارم کلنجار میرم که بپرسم یا نه. بالاخره وقتی داشتیم دست میشستیم دل به دریا زدم و گفتم خیلی قیافهتون آشناست. گفت قیافه تو هم برای من همینطور. گفتم کجایی هستی؟ گفت ایران. دیگه مطمئن شدم. کانال رو عوض کردم به فارسی و گفتم فلانی هستی دیگه. گفت آره. گفتم منم فلانیم. مدرسه فلان. معلوم شد که فقط همین یه سال اومده اینجا visit. خلاصه خیلی اتفاق بامزهای بود که کسی رو که حدود ۱۲ سال ندیدم اینطوری ببینم. واقعا دنیا کوچیکه.
چقدر این اتفاقای این جوری توی یه مملکت دیگه شیرینن!!!
jedia, unam yejaii mesle cornell na UCLA ya USC.
حسابی مشغول شدیدا:))) راستی میشه یه سوالی برسم، الان داری دکترا میخونی؟