پراکنده

یه عالم چیزای پراکنده هست که هی فکر کرده‌ام بیام راجع بهش اینجا بنویسم. ببینم من تا شماره چند می‌تونم برم.
۱- خب امروز عید فطر بود. عیدتون مبارک. روزه نمازاتون هم قبول.
۲- چند روز پیش با یکی از هم‌کلاسی‌هام حرف مناسبت‌های مختلف شد.اون پرسید شما چه مناسب‌هایی رو جشن می‌گیرین. گفتم شروع سال جدیدمون رو که اول بهاره. و کلی توضیح دادم که چیه و اینا. بعد گفت همین؟ هی فکر کردم ای خدا ما دیگه چی رو جشن می‌گیریم. یلدا رو هم گفتم ولی دیگه چیزی یادم نیومد. گفت پس عید چی؟ البته خب وقتی کسی به انگلیسی می‌گه عید منظورش عیدهای مذهبی و به خصوص عید فطر و عید قربانه. گفتم خب چرا اون عیدها هم برای مردم مهمه. مخصوصا عید فطر بالاخره بعد از یه ماه روزه گرفتن همه احساس خوبی دارن. بعد اون تعریف کرد از جشن‌هاشون. تقریبا هر دو سه ماهی یه جشنی داشتن که خب همه‌اش مذهبی بود. چون اونا به خداهای مختلفی عقیده دارن برای هرکدومش یه جشنی دارن. مثلا می‌گفت یه روزی هست که می‌گیم یه دیوی اومده بوده روی زمین و یکی از خداها می‌آد و اونو می‌کشه و منفجر می‌کنه. به همین خاطر اون روز همه ترقه و فشفشه می‌خرن و آتیش‌بازی می‌کنن. که خب منم گفت ا چقدر شبیه چهارشنبه سوری ما. می‌گفت اینا با اینکه جشن مذهبیه ولی فقط به خاطر رسم و رسومش اجرا می‌شه. اینا رو که داشت تعریف می‌کرد یادم به محرم افتاد که خیلی آداب و رسوم داره و تا حد زیادی خیلی‌ها جدای اینکه بهش عقیده داشته باشن یا نه توش شرکت می‌کنند. مثلا می‌رن دسته نگاه می‌کنند، یا غذای نذری می‌پزن یا اگه هم نپزن بالاخره می‌خورن! ولی دیدم انصافا خیلی پیچیده است که بخوام بگم ما عزاداری رو celebrate می‌کنیم!
۳- حالا که گفتم عید، اینو بگم و بقیه چیزا برای بعد. یکی از چیزای به نظر من جالب تو انگلیسی اینه که اینا برای خیلی مفاهیم که از یه زبان و فرهنگ دیگه میاد از همون کلمه استفاده می‌کنن. مثلا همین eid. یا مثلا حجاب. ما خودمون وقتی حرف می‌زنیم سعی می‌کنیم ترجمه کنیم و مثلا بگیم scarf و veil و از این چیزا. ولی اینا خودشون می‌گن hijab.
من خیلی برام این مساله جالب بود و خیلی وقتا ازش به عنوان دلیلی برای اینکه ما خیلی هم نباید اصرار داشته باشیم کلمات انگلیسی رو ترجمه کنیم استفاده می‌کردم. ولی تازگی می‌بینیم که به این سادگی هم نیست!
وقتی یه کلمه از یه فرهنگ دیگه میاد، با همه قضاوت‌هایی که همراش هست میاد و جدا کردنش از اون قضاوت‌ها خیلی سخته. مثلا hijab. خیلی‌ها اولین باری که این کلمه رو شنیدن تصویرشون از حجاب برقع بوده. یه چیزی که همه صورت و بدن رو می‌پوشونه. و بعد وقتی از تو می‌پرسن که تو ایران هم باید زن‌ها حجاب داشته باشن، تو ذهنشون اون حجاب هست.
یا مثلا یه مورد عجیبش برای من فتوا بود. اینا فکر کنم برای اولین بار این کلمه رو در مورد سلمان رشدی شنیدن. و حالا تا به کسی بگی فتوا فکر می‌کنه یعنی دستور کشتن.
خلاصه که همیشه هم ذوق نداره اگه کسی یه کلمه از زبون تو رو بلده. معلوم نیست تصورش چی هست از اون کلمه.

5 thoughts on “پراکنده

  1. امیر

    فکر می کنم اون آقا/خانم دوست سوییسی بوده (!) چون این آداب و این حرف ها خیلی آشنا به نظرم می رسند. تصوری که آن ها از ایران دارند کاملا نادرست و تحت تاثیر مسلمانان (سنی) هند بسیار سنتی و دور از واقعیت هست. اگر کمی بیشتر بحث کنید حتما درباره ی تعداد زن های هر مرد و روش طلاق هم خواهد پرسید. جشن های آن ها هم بسیار شبیه عزاداری ماست مثلادسته های جشن «خدای فیل سرشان» را به سختی می شود از دسته های عزاداری عاشورای ایرانی تشخیص داد به جز این که این ها می رقصند و ما زنجیر می زنیم (که آهنگ هردو هم شش هشتم و رقص آور است). یکی دیگر از سرگرمی های خوب با مردم این کشور پهناور یافتن واژه های مشترک میان زبان هایمان است :)

  2. سمیرا

    ولی من به نظرم اومد که دوستت باید هندی باشه!حالا رویا خانوم شما بین من و امیر حکم کن که حق با کدوممونه؟
    ————————————–
    رویا: حق با هر دوی شماست. اون سوییسی هم داستانی داره که امیر باید یه موقع بنویسه تو وب‌لاگش تا دیگه از این اشتباه‌ها پیش نیاد. آره اون دوستم هندی بود.

  3. javad

    be nazare man har kodom dar farhanghe khase khodemon bozorgh mishim ke esmesh khanevadast.hala dar sathe kalan mishe jamei,on mokhatabe to ham dar farhanghe dighari roshd dashte,pas na moshkele one na moshkele ma,jeloye in mozalo bayad rishei bar rasi kard…khoshhal shodam az hamsohbati ba to

  4. noor

    چه جالب؟ اینی که گفتی هم جالبه هم وحشتناک… یعنی مثلا اگه یکی بره اونجاو میون حرفاش بگه من مامان بزرگم با حجابه ،چه تصویری میاد تو ذهنشون ؟

Comments are closed.