کامنت مطلب قبل.

با بحث‌هایی که تو کامنت‌های پست قبلی پیش اومد، باید بشینم فکر کنم و یه چیز خوب بنویسم. نه اینکه فکر نکرده باشم. وقتی که خوندم خیلی ناراحت شدم و از اون موقع کلی فکر کردم که چرا ناراحت شده‌ام.

اول اینکه آدم وقتی از شنیدن خبر مرگ یه شاعر خوب ناراحتی‌ش رو ابراز می کنه انتظار نداره یکی همچین نظری بذاره. دوم اینکه یکی میاد و خیلی راحت این حرف رو خیلی کلیشه‌ای می‌زنه و می‌ره. می‌گم کلیشه‌ای چون فکر کنم تو کامنت‌های همه کسایی که خارج از ایران زندگی می‌کنن حتما یه بار همچین حرفی دیده می‌شه، در حالی که خودم و خیلی از همه اون کسایی که همچین حرفی رو شنیدن هر روز زندگی‌شون این کلنجار رو با ذهن خودشون دارن. این که حالا که تو ایران زندگی نمی‌کنی چه جوری می‌خوای باشی نسبت به کشورت؟ چرا جمع ببندم؟ من خودم یکی دارم همه این کلنجارها رو. راستی این نکته رو بگم که بر خلاف نظر این خانوم یا آقایی که کامنت رو نوشتن، این طوری نبوده که من نتونستم ایران زندگی کنم و اومده باشم. کسی که تو ایران از زندگیش راضی نبوده و به همین خاطر اومده جایی که بهتر زندگی کنه به نظر من خیلی آدم شجاعی بوده و من خیلی تحسینش می‌کنم. ولی من خودم وقتی ازدواج کردم اومدم و اگه علیرضا ایران بود منم الان ایران زندگی می‌کردم. خیلی شوهرذلیلی به نظر میاد؟ اونو باید یه جای دیگه بحثش رو کرد!

و اما راجع به کلنجارها. یکی از مهم‌ترین‌هاش برای من مساله زبانه. خب اگه حالا فعلا دارم اینجا زندگی می‌کنم چقدر باید انگلیسی خرف بزنم و تمرین کنم و چقدر فارسی؟ رادیو فارسی گوش کنم یا انگلیسی؟ کتاب فارسی بخونم یا انگلیسی؟ وب‌لاگ فارسی بنویسم یا انگلیسی؟ یکی دیگه مراسم‌ها است، هنوز باید با شدت و حدت عید و شب یلدا برگزار کرد یا می شه بهش کرسیسمس و هالووین رو هم اضافه کرد؟ و خب خبرها، دیگه از دستم در رفته تعداد بارهایی که صفحه اول browserم رو از بی‌بی‌سی فارسی به بی‌بی‌سی انگلیسی  بعد ان.پی‌.آر و بعد اصلا صفحه خالی تغییر داده‌ام.

خودم هم همینم. اینجا برای همه ایرانی هستی و باید نظرهای حاضر و آماده در مورد  آخرین حرفای آقای احمدی‌نژاد از تو جیبت درآری و بعد برای هم‌کشوری‌های خودت دیگه خارجی شدی و حق ناراحت شدن هم نداری. ولی با همه اینا به نظرم همین سوال‌ها و همین حرف‌های خیلی وقتا برخورنده که باعث می‌شن آدم به چیزایی که تو اعتقاداتش رسوب کرده یه تکونی بده و بی‌خوداش رو بریزه دور خیلی ارزش دارن.

5 thoughts on “کامنت مطلب قبل.

  1. Beh

    عزیز من اینهمه کلنجار برای چی؟به نظر من اگه حتی علیرضا هم نمی خواست بره تو باید می بردیش.به من بگو مگه ما چند سال زنده ایم که همش باید معطل ابتدایی ترین خواسته ها و نیازهامون باشیم.مگه ما چند بار فرصت زندگی کردن توی ۲۵ سالگی یا ۲۸ سالگیو داریم ؟خیر سرمون اینا سالهاییه که بهش می گن جوونی و به اعتراف خیلیها بهترین سالهای زندگیه.کی گفته موندن و ساختن فضیلته؟ تنها خاصیت اینجا موندن زایل شدن تدریجی ذهن و خلاقیت و سلامت روانه…

  2. hamed

    سلام
    منم هم این ترم هوش مصنوعی دارم اما دانشگاه ازاد ما کجا و دانشگاه شما کجا راستش تحقیق هم دارم می خواستم ازت کمک بگیرم اگه اجازه بدین؟اشکالی نداره؟

  3. ندا

    من اصلا یک سوال دیگر برام پیش اومد وقتی اون کامنت رو دیدم. فرض کن یکی مثل من که انگلیسی زبان نباشد وقتی یک شاعر یا نویسنده انگلیسی فوت کنه نمی توونه ناراحت بشه؟؟ کلی آدم از مرگ پاوراتی غمگین شدند همه شون باهاش هم ملیت بودند؟ یا توی ایتالیا زندگی میکردند؟
    حرف اون آدم هیچ ربطی به حرف تو نداشت. جریان چوب جادوییت هم خیلی خنده دار، چوب جادوییت باید تابع معکوس حضرت عزرائیل باشه، نه؟

  4. jeerjeerak

    The mere fact that you and I don’t live in Iran, doesn’t deprive us from having and expressing an opinion about what’s going on there. The funny Irony is that people in Iran are very opinionated and almost always have something to say about anything anywhere, so how does this so-claimed right is blacked out when you exit the geographical borders of that land?;)

  5. 40تیکه

    خب فکر نمی کنم با این لحنی که اون آقا یا خانم هم اعتراض کردن کسی علاقمند بشه به برگشتن.

Comments are closed.