Monthly Archives: January 2008

پوشه و بته جقه

بعد از فحش دادن به بی‌سلیقگی اینا در لوازم تحریر امروز رفتم واسه خودم یه پوشه خوشگل خریدم. تازه بته جقه هم روش داره!

DSC00844_small.jpg

جزوه‌نویسی

ترم پیش با ذوق و شوق بعد از مدت‌ها سر کلاس رفتن، برای خودم دفتر خریدم که مرتب جزوه بنویسم. البته عمرا اون دفتر‌های خوشگل و رنگارنگ که ایران بود اینجا پیدا بشه. نمی‌دونم چرا انقدر مردم اینجا در زمینه لوازم تحریر بی‌سلیقه‌ان.

ولی حالا جالبه که هر چهارتا درسی که داشنم استادها اسلاید داشتن و همه چیز رو از اسلاید درس می‌دادن و همه رو هم از قبل می‌گذاشتن آن‌لاین و تقریبا دفتر اصلا لازم نبود. دیگه این ترم تصمیم گرفتم بی‌خود دفتر نخرم. ولی حالا این ترم از ۳ تا درسی که دارم دو تاش رو تخته درس می‌دن! باید برم سراغ باقیمانده دفترهای ترم پیش.

حالا که حرف جزوه نوشتن شد راجع به این سیستم جزوه‌نویسی Cornell هم بگم حالا هم که خودم Cornellی شده‌ام! این سیستم رو Walter Pauk که استاد اینجا بوده تو زمینه آموزش ابداع کرده برای اینکه اعتقاد داشته که مرور کردن و خلاصه کردن جزوه‌ها مهم‌ترین قسمت یادگیریه. برای این روش جزوه نوشتن صفحه رو به دو تا ستون که عرض یکی‌اش دو برابر اون یکی باشه تقسیم می‌کنید و تو قسمت پهن‌تر اصل جزوه نوشته می‌شه و بعد تو قسمت نازک‌تر سوال یا یه سری لغات کلیدی از اون مطلب رو می‌نویسید. یه خلاصه کوتاه هم تو چند خط آخر صفحه می‌نویسید. بعدا برای مرور کردن قسمت پهن رو می‌پوشونید و با نگاه کردن به سوال‌ها یا لغات کلیدی مطلب اصلی رو تکرار می‌کنید.

notes.jpg

اینجا می‌تونید صفحه‌هایpdf با این مشخصات درست کنید و پرینت کنید.

جریمه

اول بگم که فعلا یه درسم رو انتخاب کردم. Architecture of Large Scale Information Systems. متاسفانه صفحه‌اش عمومی نیست. درس جالبی به نظر میاد. می‌شه گفت تو دسته درسای جدیده ولی خیلی هم پرت نباید باشم توش. هنوز دو روز نگذشته هم تمرین اول رو گذاشته.

یه اتفاق بامزه دیروز افتاد رو گفتم تعریف کنم. ما موقع اومدن به اینجا جریمه شدیم! به خاطر سرعت. البته بنده که خواب بودم. ولی علیرضا می‌گه که همون لحظه افتاده تو سرپایینی و سرعتش رفته بالا و داشته سرعت رو می‌اورده پایین که پلیس نگه‌مون داشت. بعد علیرضا که دیروز رفته بود پست کنه جریمه رو، خانومه که پاکت‌ها رو می‌گرفته از آدرس فهمیده جریمه است و گفته اا تو هم جریمه؟ انگار حسابی سخت‌گیر شده‌ان. گفته فقط همین امروز ۳ نفر دیگه هم من گرفتم پاکت‌هاشون رو. بعد اون یکی مسووله هم گفته ای بابا منم مال دو نفر دیگه رو گرفتم!

معضل انتخاب واحد

دیروز اولین روز کلاسا بود و من سر دو تا کلاس رفتم. ولی هنوز هم نمی‌دونم چه درسی بگیرم. از ۳ تا درسی که باید بگیرم یک دونه‌اش رو هم نمی‌دونم چی بگیرم. یه مقداریش مشکل فلسفی خودمه. نمی‌دونم درس آسون بگیرم و نمره‌‌ام خوب بشه یا اینکه درس کاملا جدید بگیرم که خب پدرم درمی‌آد و نمره خوب هم نمی‌گیرم ولی چیز یاد می‌گیرم. مثلا یکی دو تا درس هست که یا خودش رو یا شبیه‌اش رو قبلا گرفته‌ام. ولی اولا که یادم رفته، ثانیا که خب خیلی فرق هست بین درسی که اینجا درس می‌دن با درسی که ایران گرفته‌ام. هم بهرحال من درس رو تو دانشکده ریاضی گرفته‌ام که خیلی تئوری بوده و بعد هم درس رو اینجا داره کسی می‌ده که خودش یه قسمت خیلی جدید اون موضوع رو به وجود آورده و درسی که می‌ده و راهی که برای رسیدن بهش انتخاب می‌کنه چیزی نیست که تو هیچ کتابی پیدا بشه.

Bill Gates و Steve Jobs

دوست هم کلاسیم تو تعطیلات که اومده بود پیش ما یه عالم فیلم بهمون داد. خلاصه این مدت کلی فیلم دیدیم. البته خیلی جدید نبودن به همین خاطر دیگه اینجا راجع بهشون نمی‌نویسم.

یکی از این فیلم‌ها Pirates of Silicon Valley بود. راجع به سال‌های اول به وجود آمدن کامپیوترهای شخصی و رقابت بین دو تا شرکت Apple و Microsoft و خود Steve Jobs و Bill Gates هستش.

البته فیلم مستند نیست و بازیگر بازی می‌کنه ولی ظاهرا اتفاقاش به نسبت دقیق هستن. خیلی برام جالب بود شخصیت این دو تا آدم. یه نکته جالب اینه که هردوی اینا خودشون تنها نبودن و با یکی دیگه شریک بودن.

Steve Jobs تو دوران دبیرستان با Steve Wozniak آشنا می‌شه. هم وقتی فیلم رو می‌بینی هم چیزایی که خوندم به نظر میاد که Steve Jobs خودش در واقع بیشتر نقش مدیر رو بازی می‌کرده و کارای تکنیکی رو همش اون یکی انجام داده. اصلا جریان اولین کامپیوتر شخصی هم این بوده که اون یکی Steve برای خودش یه چیزی سرهم کرده بوده و Steve Jobs راضیش می‌کنه که بفروشنش و از اون جا شرکت Apple راه می‌افته.

Bill Gates هم تو مدرسه با Paul Allen آشنا می‌شه و با هم برنامه می‌نوشتن. مثلا تو سن ۱۴ سالگی با هم یه دستگاهی می‌سازن که اطلاعات ترافیکی رو می‌خونده و گزارش درست می‌کرده و شروع می‌کنن به فروختنش و ۲۰۰۰۰ دلار درمی‌آرن. بعدا یه مفسر BASIC با هم می‌نویسن که با اون شرکت Microsoft رو شروع می‌کنن. جالبی این قضیه هم اینکه اول می‌رن به این شرکتی که اینو می‌خواسته می‌گن که ما اینو نوشتیم و طرف هیجان زده می‌شه و می‌گه دو سه هفته دیگه بیاین ارائه بدین. ولی اون موقع اینا هیچ‌چی ننوشته بودن و تو همون چند هفته همه برنامه رو می‌نویسن. البته ظاهرا Bill Gates‌ خودش هم خیلی برنامه‌نویس بوده و تا سال‌ها خط به خط برنامه‌هایی که می‌فروختن رو نگاه می‌کرده و خودش هم قسمت‌های بزرگی‌اش رو می‌نوشته.

یه نکته جالب دیگه اینکه ظاهرا هردوی اینا مدیر‌های خیلی سخت‌گیر و بداخلاقی هستند و دائم سر زیردست‌هاشون داد می‌زنند.

یه سری ویدیو هم رو youtube‌ هست که بعد از سال‌ها Steve Jobs و Bill Gates کنار هم نشستن و مصاحبه کردن( ۱ و ۲ و ۳ و ۴ و ۵و ۶ و ۷ و ۸ و ۹ و ۱۰).طولانیه ولی به نظر من خیلی جالبه. جالبه که اینا به اینکه انقدر با هم رقیبن ولی خود همین چندین و چند سال توی صحنه این رقابت با هم بودن بهشون یه تجربه مشترکی داده که خودشون از یادآوری‌اش حال می‌کنن.

800px-JobsGatesJI1.jpg