با اینکه نوشتم آخرین روز تعطیلات از وقتی هم اومدم اینجا بازم هیچ کاری نکردهام. روز اول که دیر رسیدیم و من یه ذره حالم تو ماشین خوب نبود و خوابیدم. فرداش به تمیز کردن و خرید گذشت. شنبه و یکشنبه هم که تعطیل بود.
امروز رو ولی با تنبلی حسابی نرفتیم بیرون. امشب ولی باید بشینم مقاله رو بخونم و فردا با استادم قرار بگذارم. که دیگه اومدنم بیخود نباشه.
با اینکه درسهای اینجا معمولا خیلی کار دارن و برای من خیلی جدیدن ولی بازم چون مشخصه که چی کار باید بکنم احساس اعتماد به نفس بیشتری توش دارم تا پروژه که باید یه کاری بکنم که استاد خودش نکرده و برنامه و راه مشخصی نداره.
این ترم دنبال کار هم باید بگردم که واقعا کار وحشتناکیه. از هیچی اندازه لباس رسمی پوشیدن و مصاحبه کاری کردن بدم نمیآد.
درس هم اصلا نمیدونم چی بگیرم. برعکس ترم پیش که به غیر از درسایی که گرفتم حداقل دو تا درس دیگه هم واقعا دلم میخواست بگیرم این ترم راجع به یه درس هم مطمئن نیستم.
خلاصه فعلا از ترم دیگه خیلی میترسم. خدا کنه خودش به اندازه تصورش بد نباشه.