انگلیسی در فارسی

یکی از بحث‌های همیشگی که با دوربری‌هامون پیش میاد و هیچ‌وقت هم به یه جای قانع‌کننده نمی‌رسه اوردن کلمه‌های انگلیسی بین جمله‌های فارسیه. الان نمی‌خوام راجع به اون بحث کنم چون اصلا ذهن خودم راجع بهش منظم نیست. شاید یه موقع دیگه. اما الان مساله کوچیک‌تر از اون ولی به همون سختی نوشتن کلمه‌های انگلیسیه. مثلا اسم‌ها، یا بعضی کلماتی که ترجمه‌ای براشون نشده و همون کلمه انگلیسی‌اش استفاده می‌شه. من هر بار که می‌خوام اینجا این جور کلمه‌ها رو بنویسم یه کلنجاری با خودم دارم.

خب از یه طرف به نظر می‌آد که وقتی دارم فارسی می‌نویسم چرا باید وسطش با حروف انگلیسی یه کلمه رو بنویسم. اما از طرف دیگه یه کلمه انگلیسی رو به فارسی نوشتن هم مشکلات خودش رو داره که مهم‌ترینش برای من اینه که با چه تلفظی باید نوشت؟ مثلا Boston. تا جایی که من دیدم اکثرا می‌نویسن بوستون. در صورتی که خب اینجا کسی نمی‌گه بوستون و بیشتر چیزی شبیه باستن تلفظ می‌شه. حالا من بنویسم باستن خیلی نامانوس نیست؟!!

تازه مثلا اسما خیلی‌هاش خودم هم نمی‌دونم تلفظش چیه و راهی هم معمولا نیست که بفهمی تلفظ درستش چیه. حالا از چیزایی که اصلا نمی‌شه تو فارسی نوشت مثل th و s که اول کلمه باشه می‌گذریم.

7 thoughts on “انگلیسی در فارسی

  1. احسان

    من یه بار جلوی بچه ها به whole wheat گفتم {تمام غله} یک ربع بهم خندیدن! در صورتی که خوب ترجمه مرسوم اش تو ایرانه دیگه

  2. paniz

    این دقیقا همون چیزی که من همیشه باهاش درگیرم و متاسفانه نمی دونم باید چی کار کنم!

  3. Saleh

    من خیال می‌کنم که این پست در بر گیرنده‌ی چندین سؤال مجزا است که مباحثه در خصوص جواب هر کدام روی‌کرد متفاوتی را می‌طلبد. من دوست می‌دارم که در مورد یکی از این سؤال‌ها نظرم را بگویم؛ این‌که “چگونه اسم‌های خاص غیرایرانی را در فارسی به کار ببریم؟” این سؤال خود دو وجه دارد یکی به کار بردن این اسم‌ها در نوشتار فارسی و دیگری به کار بردن آن‌ها در گفتار فارسی. از آن‌جایی که پای “تلفظ” را هم به میان کشیده‌ای معلوم است که هر دو وجه را در نظر داشته‌ای. فارسی از جمله‌ی زبان‌هایی است که گفتار و نوشتار آن “بسیار” نامتناسب (“نامربوط” هم بی‌راه نیست) هستند با این حال من در این مورد (یعنی در مورد اسم‌های خاص) جانب تناسب بین گفتار و نوشتار را می‌گیرم (می‌توانی اعتراض کنی که “چرا؟”) و سعی می‌کنم با این روش همان نسخه‌ی گفتار را برای نوشتار بپیچم. این‌کار را به این دلیل می‌کنم که قواعد گفتار بیش‌تر توصیفی هستند و قواعد نوشتار تجویزی. بنابراین اگر تناسب بین گفتار و نوشتار را فرض گرفته باشیم معقول به نظر می‌رسد که توصیف‌های گفتار را مبنای تجویز برای نوشتار بگیریم. بر همین اساس من براین باورم که اسم خاص غیر ایرانی را باید اولاً به فارسی و ثانیاً و برمبنای تلفظ یک فارسی زبان نوشت.
    دلیلم برای فارسی نوشتن اسم خاص (“بوستون” یا “باستن” و نه “Boston”) این است که، به هنگام گفتار، صرف به کار بردن یک کلمه‌ی غیر فارسی (مثلاً یک اسم خاص)، تغییر زبان محسوب نمی‌شود؛ پس اگر بخواهیم جانب تناسب میان گفتار و نوشتار را رعایت کنیم باید به کار بردن آن اسم خاص در نوشتار هم بدون تغییر زبان انجام شود.
    منظورم از “تلفظ یک فارسی زبان” تلفظی مبتنی بر “عادت‌های گفتاری زبان فارسی” است. مثلاً عادت گفتار فارسی ما “تلفظ دو صامت در شروع کلمه” را بر نمی‌تابد؛ پس “Steve” را باید “استیو” نوشت و نه “ستیو”. با همه‌ی این‌ها، زبان “باید” را چندان خوش ندارد!
    حرف‌های زیادی ماند؛ اما همین هم حوصله‌بر است! زیاد نوشتم. شرمنده .
    ———————————
    رویا: واقعا مرسی صالح. حرفات واقعا مفید بود و من خوشم میاد که راجع بهش بحث کنیم چون کمک می‌کنه خودم تصمیم بگیرم!
    من خودم هم ترجیح می‌دم که با حروف فارسی بنویسم کلمات رو و به خاطر همین مشکلات ننوشته‌ام تا حالا.
    در مورد «استیو» به جای «ستیو» حرفت رو صددرصد قبول دارم.
    خودت هم گفتی که هنوز ولی سوال زیاد هست. یکیش همین مساله «بوستون» یا «باستن» مگر اینکه بگیم هر دوش درسته. همون‌طور که مثلا تو انگلیسی نوروز رو norooz, nowrooz و هزارتا چیز دیگه می‌نویسن. ولی عقیده شخصی من اینه ما تو زبان فارسی خیلی بیشتر کلمات رو به خاطر آشناییت باهاشون می‌خونیم (مثلا همین که اعراب گذاری نمی‌کنیم و می‌خونیم) و کلمات ناآشنا تو فارسی خیلی نامانوس‌ترن تا مثلا انگلیسی.
    و باز مساله اسم‌هایی که من نمی‌دونم چه‌طوری بخونمشون پیش میاد و اینکه هیچ راهی برای چک کردنش ندارم چون اسم‌های خاص مگر اینکه طرف مشهور باشه جایی نوشته نشده که چه‌جوری باید خوند. البته خب شاید این یکی دیگه انقدر کم پیش بیاد که بشه ازش صرف‌نظر کرد.

  4. jeerjeerak

    good topic.
    When i write in farsi, I usually go with the common (French?) pronunciation of the English words i use. If i don’t know those, then i’ll put the word in english letters. that ruins the coherency of your piece of witting but at least it is easier to follow for the reader.

  5. Saleh

    الف. من خیال می‌کنم که زبان بسیار سیال است و آزمون و خطا نقش بسیار پررنگ و غیر قابل انکاری در توسعه و تحول آن دارد. یکی از مصداق‌های سیلان زبان این است که یک واژه‌ی خارجی به چند کلمه یا ترکیب متفاوت ترجمه می‌شود اما بعد از گذشت یکی-دو دهه، یکی از این کلمه/ترکیب‌ها به عنوان معادل آن واژه تثبیت می‌شود و سایر رقبا مهجور می‌مانند. اقبال یافتن یا نیافتن یک کلمه/ترکیب برای تثبیت شدن به عنوان ترجمه‌ی آن واژه‌ی خارجی، تابع عوامل متعددی است که احتمالاً بسیاری از آن‌ها شناخته شده نیستند؛ بنابراین وقتی که یک مترجم یک کلمه/ترکیب را به عنوان معادل آن واژه پیش‌نهاد می‌کند نمی‌داند که آیا این پیش‌نهاد او گوی سبقت را از سایر رقبا (= پیش‌نهاد‌های سایر مترجمین) می‌رباید یا نه. به عبارت دیگر اولین مترجمان یک واژه همگی در حال آزمون و خطا هستند (صد البته با دقت‌های متفاوت).
    ب. وقتی من می‌خواهم یک اسم خاص غیرایرانی را به فارسی بنویسم، با دو امکان مواجه هستم. یا این‌که این اسم خاص صورت فارسی تثبیت شده‌ای دارد یا این‌که ندارد. اگر صورت فارسی تثبیت شده‌ای داشته باشد که خب همان صورت را به کار می‌برم؛ مثلاً “بوستون” صورت تثبیت شده‌ی “Boston” است؛ از حدود ۵۰ سال پیش متن‌هایی هست که در مورد ماجرای استقلال آمریکا صحبت کرده و در آن “Boston” را “بوستون” نوشته است و این صورت آن قدر در متون این نیم قرن تکرار شده که نمی‌توان شک برد که شاید صورت تثبیت شده‌ی “Boston”، “بوستون” نباشد.
    امکان دیگر این است که آن اسم خاص مورد نظر من صورت تثبیت شده نداشته باشد. اگر این‌طور باشد من با حالتی مواجه هستم که باید دست به آزمون و خطا بزنم (همان چیزی که در “الف” گفتم) و به خاطر طبیعت پیچیده‌ی زبان هم نمی‌توانم مطمئن باشم که آیا فارسی‌-نوشته‌ی من از آن اسم خاص تثبیت خواهد شد یا نه. چاره‌ای جز آزمون و خطا نیست (البته این طور هم نیست که نشود هیچ چیز را پیش‌بینی کرد و هیچ قاعده‌ای در کار نباشد؛ مثلاً همان “عادت‌های گفتاری” خود راهنماهای مناسبی برای فارسی‌سازی هستند).
    ج. حالا باید به سؤال دیگری جواب داد؛ این‌که “از کجا بفهمیم صورت اصلی فلان اسم خاص فارسی‌سازی شده، چیست؟” باز هم باید دو حالت را از هم تفکیک کرد. اگر کسی برای اولین بار است که یک اسم خاص را فارسی‌سازی می‌کند، باید بگوید این فارسی‌سازی شده‌ی کدام اسم خاص است (در پاورقی یا…). برای صورت‌های تثبیت شده هم باید فرهنگ‌ها و دایرة المعارف‌هایی تدوین شود که این نیاز را برطرف کنند؛ چنان که در برخی زبان‌های دیگر هم هست. مثلاً یک انگلیسی‌زبان (انگلیسی‌زبانی که مثلاً عربی خواندن هم بلد است) از کجا می‌فهمد که “Avicenna” همان “ابن سینا” است یا “Averroes” همان “ابن رشد” است؟ واضح است که از ویکی‌پدیا و غیره. یعنی مانع ما در پیدا کردن صورت اصلی اسم‌های خاص فارسی‌سازی شده صرفاً مشکلات زبان و خط فارسی نیست؛ فقر فرهنگی هم هست (دایرة المعارف نداشتن و …).
    د. راجع به مشکلات خواندن خط فارسی، حرف‌های زیادی دارم اما خیال می‌کنم که نباید با این حرف‌های بالا خلط کنم‌شان. پس بماند برای بعد.
    بازهم ببخش که طولانی شد و حوصله‌بر.

  6. yekpooria

    مشکلی زیاد مهمی نیست شما بنویس اصلا هم احساس ناراحتی نکن

  7. لولو

    من ترجیح می دم کلمه های انگلیسی رو به انگلیسی بنویسم مگر وقتی که بخوام مسخره بازی در بیارم… !! این کارو صرفا از روی عادت می کنم و هیچ وقت بهش فکر نکرده ام… گاهی طرف دار این نظریه می شم که باید توی زبان شلوغ بازی در آورد و صبر کرد که خودش در دراز مدت به تعادلی که می خواد برسه. و باز از اون طرف نمی شه دخالت های موثر و آگاهانه رو کنار گذاشت. مثلا همه لغت سازی های جالب و خلاقانه ای که صد سال پیش (؟!؟) کرده ان (گذرنامه، دانشگاه، سرهنگ، بیمارستان و …)
    خلاصه این که من کاملا هیچ نظری ندارم و بسیار نظریاتم متناقضن!!!

Comments are closed.