ماجراهای لپ‌تاپ

امروز لپ‌تاپم رو بالاخره فرستادم رفت. طبق خیلی چیزای آمریکایی برای اینکه از سر خودشون باز کنن باید امضا می‌کردم که اگه چیزایی که تو هارد داشتم از بین رفت اعتراضی نداشته باشم. زنگ زدم بهشون که آخه بابا من کامپیوترم اصلا روشن نمی‌شه چه جوری از اطلاعاتم بک.‌آپ. بگیرم؟ می‌گه نه اگه مشکل از هارد نباشه ما کاری بهش نداریم. منم یه یادداشت توی جعبه گذاشتم که تو رو خدا سعی‌تون رو بکنین که من اطلاعاتم رو از دست ندم. دیگه کاری از دستم برنمی‌اومد.

اما اتفاق نیمچه خوب بعد از تجربه مزخرفی که با دی.اچ.ال. داشتیم سر کارنامه‌هام* ، این بود که این بار که باید زنگ می‌زدم که بیان جعبه رو ببرن بهشون گفتم که من آپارتمانم زنگ نداره و اگه می‌شه زنگ بزنین گفت راننده تلفن نداره مخصوصا که تلفن من مال یه شهر دیگه است ولی ما سعی‌مون رو می‌کنیم و یه دقیقه هم نگذشته بود که از دفترشون زنگ زدن که راننده الان میاد جعبه‌تون رو می‌گیره و بازم یه دقیقه نگذشته بود که تق تق در زنگ زدن و اومدن جعبه رو گرفتن.

* ظاهرا قبلا راجع بهش ننوشته‌ام ولی خلاصه ماجرا این بود که کارنامه‌هام رو که مامانم یه سریش رو کلی پول داده و با دی.اچ.ال فرستاده بود که مثلا زودتر برسه، از بقیه‌شون که با پست معمولی و تقریبا یک دهم قیمت فرستاده بود دیرتر رسید.

2 thoughts on “ماجراهای لپ‌تاپ

  1. faezeh

    طفلکی. امیدوارم چیزی اش نشده باشد. احتمالا هم هاردت چیزی اش نشده.
    راجع به دی ای ال ، ما هم کلی باهاش مشکل داشتیم. یک سری مدارک ساده را یک ماه طول کشید ببره به ایران و بهانه شان هم این بود که اینها را باید در گمرک (آمریکا) بررسی کنند.

Comments are closed.