یه عالم کار تو دنیا دلم میخواد بکنم:
– یه عالم کتابهایی که باید خونده باشم و نخوندم رو بخونم. نه اینکه همینطور از روش بخونم و بره. مثلا امروز دو تا از دوستام داشتن به شدت در مورد شخصیتهای ارباب حلقهها حرف میزدن و من بوق بوق بودم. الان رادیو داره در مورد یکی از شخصیتهای موبیدیک حرف میزنه. اونم هیچی هیچی. اصلا خیلی وقته کتاب نخوندهام.
– دوست دارم رو وبلاگ بیشتر وقت بذارم. مخصوصا بعد از این سری مقالهها که خوندم بیشتر وسوسه شدم که یه ذره جدیتر باشه برام وبلاگ و ومخصوصا وبلاگ انگلیسی داشتن.
– دوست دارم دور رو بر درسایی که میخونم هم چیز بخونم و حسابی یادشون بگیرم که در ضمن هم بتونم سر کلاس اظهار نظر کنم.
به اضافه یه عالم چیزای دیگه…
چقدر آرزوهای جالبی … .
اگر به قول غربی ها جای بابانوئل بودم و الان هم کریسمس بود میشد اینطوری آروزهای شما را برآورده کرد :
در مورد کتاب خوندن
یک کتاب جالب پیدا کنید بقیه کتاب ها را هم فعلا” بیخیال بشید و اول این کتاب جالب که تازه گرفتینش رو بخونید تا سری بعد شما هم چیزی بگید که بقیه بگن بوق بوق …
درمورد وبلاگ
یکم از کارهای دیگر بزن برس به این بنده خدا ! گناه کرده وبلاگ شما شده ؟!
و آرزوی سوم
اینو نمیشه کاریش کرد ! آرزوی همه دانشجو ها هستش اگر میتونستم کاری کنم اول خودم را هم باید در نظر بگیم … .
بقیه آروزها را نگفتی وگرنه برآورده میشد :دی
شاد باشید …
چقدر شورانگیز بود این نوشته ات!
:)
Roya jaan gofti…. age ye raahi peydaa kardi baraaye inke shoru’ koni be man ham begu!