میخواستم همون فردا پسفرداش بنویسم یه چیزایی در ادامه و مخصوصا در مورد کامنتها ولی یه عالم کار که باید در طول تعطیلات میکردم و رو هم انبار شده بود نذاشت.
– در مورد این مغازه خاص همونطور که سارا گفته اینا خیلی عقاید عجیب غریبی دارن. مثلا همین در مورد سیاهها که میگن سیاهها اصلا برای خدمت خلق شدهان و خودشون لذت میبرن از اینکه خدمتگزار باشند! یه نکته جالبشون اینه که اعتقاد دارن باید مال و منال دنیا رو ول کرد و همه با هم زندگی کنن. الان خودشون تو شهر ما که ظاهرا حدود سی نفر میشن همه با هم تو یه خونه زندگی میکنن و هر کسی یه کاری میکنه برای جمع.در مورد اینکه مسیحی هستند یا نه، آره حق با ساراست که مسیحیت رو به شکلی که گروههای دیگه اجرا میکنند قبول ندارند ولی خب مسیح رو قبول دارن واصلا دلیلی که میارن برای اینکه مثلا همه با هم زندگی کنند همینه که مسیح هم اینطوری زندگی میکرد.
– تقریبا همه موافق بودین که آدم وقتی با اعتقاد خودش سازگار نیست بهتره نره. ولی خب پرستو و دنیای رنگارنگ هم گفتهان که خیلی کار سختیه. وقتی داشتم راجع به اینا میخوندم دیدم تو شهر ما فقط سی نفرن و کلا هم انگار تو کل دنیا ۲۵۰۰ نفر. کاری هم که به کار بقیه ندارن. ولی اگه آدم بخواد به این چیزا حساس باشه جاهایی هست که تاثیرهای خیلی خیلی بزرگتری رو زندگی مردم دنیا دارن. مثلا شرکتهای بزرگی مثل والمارت که انقدر حرف هست پشتشون که چهجوری با حقوق کم و مزایای کم برای کارکنهاشون اداره میشن. یا اصلا هر فروشگاه زنجیرهای و بزرگی که چهطور دارن مغازههای محلی کوچیک شهرها رو نابود میکنن. ولی من احساس بدی دارم اگه به اون مغازه کوچیک برم ولی از والمارت خرید میکنم و از تو استارباکس نشستن خوشم میاد.
bebin donia keh sefre o yek nist, to az starbucks raftan age khoshet miad va miri yani in barat dalile mohemtarie taa in keh be in fekr koni keh cheghar coffee shop’e zanjireiie bad nami hastan. In dalil nemishe keh age jaaie digeii nakhasti beri be khatere in keh baa aghayedeshoon mokhalefi chon starbucks miri pas dar raftaret tanaghoz hast.
In keh migi kari be kare kasi nadaran ham ye kam baa hamin keh migi kolan 2500taan tojih mishe dige. To bebin be jaaye siah bezar irani ba’ad fekr nemikonam hatta barat in soal pish mioomad keh beram yaa naram.
Walmart ro ham keh midooni kheilihaa tahrim mikonan…
——————-
رویا: آره یه مقدارش حق با توه که اینکه کسی بگه زنها باید بهشون فرمانروایی بشه یا مثلا سیاهها باید خدمت کنن رو خیلی واضح باهاش مخالفم. ولی وجود شرکتهایی مثل والمارت و استارباکس و اینا رو واقعا نه به اون وضوح.
ولی همیشه اینطوری نیست که اگه من دارم کاری رو میکنم لابد دلیلم براش قویتره. بعضی وقتا قدرت توجیهام خوبه!
به نظر من هم آدم اگه بدونه قضیه چیه بهتره نره. در مورد والمارت و استار باکس هم من همینطور فکر می کنم. یعنی تا جایی که بتونم نمی رم، قهوه لوکال و (fair trade) می خورم و از مغازه های دیگه خرید می کنم. ولی لامصب این زندگی دانشجویی و زندگی آمریکایی یه جوریه که گاهی آدم وسعش نمی رسه از والمارت خرید نکنه و من مجبورم بعضی چیزا رو از والمارت بخرم چون فرق قیمتش خیلیه. اما دوستایی دارم که حتی پاشون رو هم نمی ذارن تو والمارت چون می گن پول خون می گیره والمارت (منظورشون استثمار کارگره) و یا اینکه اقتصاد آمریکا رو داغون کرده و عملا مردم رو فقیر تر کرده. یا مثلا استار باکس که عین قارچ همه جا سبز شده به شکل خیلی اگرسیوی می زنه لوکال بیزنس ها رو از بین می بره و تو انتخاب دیگه ای برات نمی مونه به جز استار باکس بعضی جاها. (یه دقت کن تو شهرتون ببین دور و اطراف کافه های لوکال معمولا یه دونه استار باکس هم سبز شده. همه کافه هایی که مالکیت شخصی داشتن تو دانشگاه ما که بسته شدن و جاشون استارباکس اومد. درست جلوی سه تا کافه محلی شهر هم استار باکس باز شده.) خلاصه من حتی فکر می کنم این جاهای بزرگتر بدتر از جاهای کوچیکتری مثل یه کافه ای هست که کل آدم هاش تو شهرتون سی نفر هستن. خب یه جاهایی هم مردم متحد تر بودن و توجه بیشتری کردن تونستن محدود کنن فعالیت این کورپوریشن ها رو. مثلا بعضی شهرها یا والمارت نداره یا اگه داره ساعت کاری اش محدوده. (البته سلیقه شخصی من که قهوه استارباکس رو دوست ندارم هم احتمالا تصمیمم رو راحت تر کرده!)
———————–
رویا: آره دقیقا! متاسفانه تا وقتی آدم باید حساب یه قرون دوزار زندگیاش رو بکنه نمیتونه حتی اگه بخواد به همه خواستههاش عمل کنه.
استارباکس هم من که کلا قهوه اصلا نمیخورم ولی از فراپاچینو خوشم میاد و یه مقدار هم خاطرههای تابستون سال اول که اومده بودم و استارباکس باحال نیوهیون که محیطش از خیلی از کافههای به قولا هیپ باحالتر بود، بیتاثیر نیست.
سلام،
راستش این نکته دومی که گفتی واقعا تعیین حد و مرزش سخته، از طرفی به نظر میاد درستش اینه که نری، اما مثلا چقدر باید هزینه کرد برای این کار و چقدر تاثیر داره؟
نمیدانم این وبلاگ را دیدهاید یا نه، چند نوشتهی مربوطش را گذاشتهام، اینها طنزه اما خلاصه اینه که هم احتمال داره بعضیها با این حس ما کاسبی کنند، و هم اینکه ما احساس کنیم که دنیا را فتح کردهایم (الکی!):
http://stuffwhitepeoplelike.wordpress.com/2008/02/03/48-whole-foods-and-grocery-co-ops/
http://stuffwhitepeoplelike.wordpress.com/2008/01/18/1-coffee/
http://stuffwhitepeoplelike.wordpress.com/2008/02/26/76-bottles-of-water/
http://stuffwhitepeoplelike.wordpress.com/2008/02/03/48-whole-foods-and-grocery-co-ops/
http://stuffwhitepeoplelike.wordpress.com/2008/02/14/66-recycling/
———————–
رویا: خیلی لینکهای به موقعی بود چون دقیقا یکی از چیزایی هم همیشه تو ذهنمه همینه. این که مخصوصا تو این آمریکا (یعنی من جاهای دیگه رو نمیدونم) خیلی آدمها رو دستهبندی میکنن. کسی که از whole foods خرید میکنه، ماشین hybrid هم میرونه، بچههاش رو هم home school می کنه و لابد از این دامنهای بلند رنگی رنگی هم میپوشه. نه اینکه هرکدوم از اینا برای خودش بد باشه ولی بعضی وقتا اینکه آدم رو تو یه دسته بذارن و بقیه رفتارهای آدم رو پیشبینی کنن من یکی رو لجباز میکنه!
شاید اینجا جای این حرفا نبود و یه موقع باید براش یه پست جدا بنویسم.
یه سوالی رویا: این آدرس ایمیلی که این بغل گذاشتی (roya[at]royaa[dot]net )متروکه است؟ اینو می پرسم چون دو بار ایمیل زدم و خب جوابی نگرفتم. اگه باهاش کار نمی کنی که به احتمال زیاد این طوره، لطف کن به آدرس ایمیلی که اینجا برات گذاشتم یه ایمیل بزن که آدرس ات رو داشته باشم. ممنون.
من باز هم تکرار می کنم که به احساس خودت نگاه کن… اینجوری بخوای فکر کنی، برای کار هم باید بری ببینی رئیس چطور آدمیه! بعد هزار تا چیز دیگه اینجوری… یا مثلا هر لباسی که می خری باید ببینی ساخت کجاست و اینکه نکنه از بچه ها تو کارخونه کار می کشن! اینجا سر این مارک لباس خیلی صحبت می شه و می گن مثلا مارک Boss که تو کشورهای جهان سوم ساخته می شه از بچه ها کار می کشه و……. به نظر من به جای تمام اینها، اگه آدم انرژی بذاره و یک کار مفید گنده انجام بده خیلی بهتره. مثلا با ماهی سی و یک یورو می شه تمام هزینه زندگی یه بچه رو داد… این به نظر من بهتره!
یه لحظه به نظرم رسید شاید خیلی به هم ربط نداشته باشن این دو ولی…. نمی دونم چرا احساس می کنم ربط داره :)
———————–
رویا: ربط داشت کاملا حرفت. خیلی این اولویت بندی که گفتی مهمه. میدونی یه مسالهای برای من بیتفاوت نبودنه. یعنی نمیدونم نقطه خوب بین گیر الکی دادن و بیتفاوت بودن دقیقا کجاست و البته خیلی از اینها احتیاج به وقت گذاشتن نداره و خیلی مشهورن. مخصوصا که من مثل اعتیادی که ایران به رادیو پیام داشتم اینجا به npr دارم.
سلام سال نو مبارك
سياه ها هم آدمند
خدا اين جوريشون
كرده