Monthly Archives: April 2008

سه هفته به آخر

۱- فقط سه هفته مونده. انگار نه انگار همین چند وقت پیش هی نوشتم هفته اول، هفته دوم، هفته سوم. حالا برعکسش رو باید برم. حقیقش اینه که این ترم هیچ کدوم از درسام رو اون‌قدر دوست نداشتم ولی از ترم پیش خیلی بیشتر چیز یاد گرفتم. نمره‌های این ترمم فکر نکنم زیاد خوب بشه. نمی‌دونم مهمه یا نه یعنی از نظر خودم نمی‌دونم باید برام مهم باشه یا نه. چون این ترم چیزای هیجان‌انگیزتری یاد گرفتم.

۲- چرا هیچ‌کس اون‌قدری که من از اون ویدیوی پایینی خوشم اومد خوشش نیومد؟ :(

۳- اصلا یه سوالی شما که وب‌لاگ می‌خونین چه چیزایی رو با دقت می‌خونین چه چیزایی رو رد می‌کنین؟ مثلا ویدیو‌ها رو نگاه می‌کنید؟ اگه کسی متن شعرگذاشته باشه می‌خونین؟ بحث تکنیکی و سیاسی و اقتصادی چی؟

۴-اگه فارغ‌التحصیل بشم! بعدش برم خونه یکی از کارای واجبی که باید بکنم اینه که این وب‌لاگم رو یه ذره مرتب کنم. این سیستم کامنت‌گذاشتنش انگار واسه خیلی‌ها مشکل داره. می‌بینیم که بعضی وقتا کامنت تکراریه اون احتمالا به خاطر کندی سروره که کاری از دست کن بر نمی‌آد. ولی بعضی از مشکلاتش ممکنه مال این حروق اضافه وارد کردن برای جلوگیری از اسپم باشه که باید درستش کنم یا اصلا ورش دارم. بعضی‌ها هم بعضی حروف رو نمی‌تونن پیدا کنن. باید یه لینک به لی‌اوت کی‌برد بذارم اون‌جا. علی‌الحساب این‌جا می‌تونین نگاه کنید. اگه وقتی شده که کامنت گذاشتین و نیومده اصلا اگه بهم بگین ممنون می‌شم. مریم تو که می‌دونم نتونستی. ببخشید.

I Want You to want me

وای خدایا من دلم می‌خواست اینو می‌دیدم. تو رو خدا ببینین چه کار خوشگل و بامزه‌ای کرده‌ان. اومدن پروفایل مردم رو از سایت‌های دوست‌یابی می‌گیرن و بعد با بادکنک‌های قرمز و آبی جنبه‌های مختلفش رو نشون می‌دن.

نمایشگاهش تو موزه هنرهای مدرن نیویورکه ( MOMA ) تا ۱۲ می. اگه فقط سه روزها فقط سه روز بیشتر می‌بود من می‌تونستم برم.اگه رفتین بیاین برای من تعریف کنین که تو واقعیت هم به این بامزگی تو ویدیوش بود یا نه. راستی کسایی که تو ایرانین اگه یوتیوب فیلتره و نتونستین ببینین و خواستین بگین سعی می‌کنم ویدیوش رو بگذارم رو سایت خودم.

دودره بازی!

دو دره بازی در اوردن هم دو نوعه. نوع اول وقتی که کارت توش یه مشکلی هست (مثلا برنامه‌ات باگ داره!) و جرات رفتن طرفش و درست کردنش رو نداری. نوع دوم وقتی که مشکلات موجود کار رو برطرف کردی و حالا می‌ترسی اگه یه ذره دیگه جلو بری باز یه اشکال دیگه پیش بیاد. (کپی‌رایت از علیرضا)

افسردگی

افسردگی بر دو نوعه: نوع اول می‌گذاری گند از سر و روی خودت و خونه بالا بره. نوع دوم که گیر می‌دی و همه خونه رو می‌سابی.

مخلوطی از غر و نوستالژی

۱- فقط یه ماه مونده تا آخر ترم. از یه طرف خوبه چون دیگه راحت می‌شم! و بر می‌گردم خونه خودمون. از یه طرف دیگه خیلی نگران پروِژه‌ام. خدا کنه بتونم تمومش کنم.

۲- فقط پروژه هم که نیست. یه مقاله، دو تا پروژه برنامه‌نوشتنی، یه تمرین مساله‌حل‌کردن هم هست. یکی از درسامون استادش گفت که می‌خواد یه نظرسنجی بذاره آن‌لاین که ما ترجیح می‌دیم فاینال بدیم یا پروِژه. با بچه‌ها که بحث می‌کردیم فاینال خب خوبیش اینه که فوقش یه روز می‌خونی و دو ساعت هم امتحان می‌دی و تموم می‌شه مخصوصا که این امتحانش جزوه بازه. اما از طرف دیگه پروِژه امکان نمره خوب گرفتن توش بیشتره. چون خب انقدر روش کار می‌کنی تا کار کنه دیگه. مثل امتحان نیست که کلی بنویسی بعد از سر جلسه که میای بیرون تازه می‌فهمی غلط بوده. ولی خب وقت خیلی بیشتری می‌گیره. حالا از اون طرف چون اولی که این درس رو گرفته بودیم قرار بود که با map-reduce که مدل برنامه‌نویسی برای نوشتن کارای موازیه که گوگل ازش استفاده می‌کنه هم کار کنیم ته دلم دوست داشتم که حتما پروژه داشته باشیم چون دوست داشتم یاد بگیرم. حالا تازه فهمیدم که چه خوش خیالی بودم. اون تمرین با map-reduce سر جای خودشه و همین امشب صورتش رو گذاشته و تا سه هفته دیگه وقت داریم. اون نظرسنجی برای یه پروِژه علاوه بر اینه.

۳- این بلاگ‌رولینگ کم اذیت می‌کرد حالا هم که این شکلی شده. دفعه قبل لینک‌های گوگل ریدر رو منتقل کرده بودم مستقیم اونجا. گفتم یه بار دیگه این‌کار رو بکنم شاید درست بشه که نشد. ولی ظاهرا اگه دستی اسما رو فارسی کنی درست می‌شه. یه عده رو درست کردم. حالا کم کم می‌رم سراغ بعدی‌ها.

۴- اون اولا که وب‌لاگ می‌نوشتیم دردسر کامنت بود. باید می‌رفتی از این جاهای مجانی فضا و کدش رو می‌گرفتی که اونا هم هردفعه یه بازی در می‌اورد. من از اینجا گرفته بودم. یعنی خودم هم نگرفته بودم. مثل اینکه یه موقعی عضو شدنش باز بود و بعد با هر اکانت می‌تونستی دو جا استفاده کنی. منم از اکانت رضای عرایض استفاده می‌کردم.یادم نیست که بعد از یه سیستم دیگه استفاده کردم یا اینکه دیگه اومدم اینجا و سرور خودم رو گرفتم پس دادم اون رو. الان گرچه هنوز بعضی‌ها از این جور سیستم‌ها مثل haloscan ‌استفاده می‌کنن ولی فکر کنم دیگه کامنت شده یه جزء اصلی سیستم‌های وب‌لاگ نوشتن و دردسرشون خیلی کم شده. کاش این لیست وب‌لاگ‌ها هم این‌طوری می‌شد. تو کامنت‌های بهمن‌آقا دیدم یکی نوشته بود که بلاگر همچین سیستمی رو فعلا آزمایشی گذاشته. به نظر که بد نمی‌آد. ولی خب فقط برای کسایی که رو بلاگرن خوبه. شاید کم کم با وجود همین گوگل ریدر دیگه استفاده این لینک‌ها کم بشه ولی با گوگل ریدر اصلا نمی‌فهمی کی داره وب‌لاگت رو می‌خونه. با این لینک‌ها حداقل می‌فهمی کی بهت لینک داده. برای مقاله‌ای که نوشتم در مورد social network site ها و وب‌لاگ‌ها هم تو خیلی از مقاله‌هایی که می‌خوندم علاوه بر کامنت کلی راجع به این اهمیت لینک‌هایی که هر بلاگر به یکی دیگه می‌ده و نقشی که تو ارتباط اجتماعی بلاگرها با هم داره حرف زده بودند. تو بعضی از این سایت‌هایی که برای وب‌لاگ نوشتن هست (مثل LiveJournal و Vox) این دو تا مفهوم وب‌لاگ‌های دیگه‌ای که می‌خونی و معادلش تو social networkها یعنی دوست‌هات یکی شدند.