Monthly Archives: April 2008

شکر

از اون‌جایی که فردا امتحان دارم هی وسوسه می‌شم بیام اینجا بنویسم! گفتم بیام فقط یه عکس بذارم تا به درجه geek بودن این بچه‌های دانشکده ما پی ببرین. (این تابلوییه که تو آشپزخونه دانشکده هست. البته فکر کنم به جای آشپزخونه باید بگم آبدارخونه)

DSC00914_small.JPG

بعد از واقعه

مرسی از احوال‌پرسی‌هاتون. رفتم با استاد حرف زدم و برنامه رو نشونش دادم که کار نمی‌کنه.خودش این تیکه‌اش رو بلد نیست و گفت نمی‌دونم متاسفانه و فلانی شاید بدونه. این فلانی دانشجوی دکتراشه. مطمئن نبود که بلد باشه. ولی گفت کلا اون خیلی چیز بلده. کلی حسودی‌ام شد. خلاصه تو راهرو دیدمش و قرار شد یه ساعت دیگه برم پیشش. تا یه ساعت بشه گفتم خودم هم یه نگاهی بندازم. با اولین نگاه فهمیدم مشکلش چیه. می‌خواستم کله‌ام رو بکوبم به دیوارها. انقدر که شب وقت گذاشته بودم. البته بد هم نشد! این که مشکل جایی بود که خودش بلد نبود. اگه بلد بود و فوری حل می‌شد شاید ضایع‌تر بود.