دیشب کتاب A Thousand Splendid Suns رو تموم کردم. بعد همینطور داشتم موخره و تشکرات و اینا رو میخوندم درست آخرین پاراگراف کتاب اینو نوشته:
خلاصه از منم تشکر کرده که کتابش رو خوندهام!
پ.ن. ببخشید تا اومدم عکس رو بذارم هی error میداد. باید میرفتم بیرون، نشد زود درستش کنم.
در مورد کتاب هم ازش بدم نیومده بود که نظرم عوض شه. فکر کنم فقط بدیهاش رو گفتم تو پست قبلی اینطوری به نظر اومد. کتاب هم وقتی معروف میشه آدم انتظارش میره ازش بالا. کلا من از کتابهایی که تو شخصیت آدمها عمیق شده باشه خیلی بیشتر خوشم میاد. این اصلا شخصیت توش نبود و فقط ماجرا بود. ماجراها هم گرچه خیلی کشش داشت ولی هنرمندانه نبود زیاد. مثلا اینکه هی وقایعی که تو افغانستان بود رو هی یه کسی تعریف میکرد یا از رادیو میشنیدیم، بازم برای من مصنوعی بود.
نظرت در مورد کتاب تغییر نکرد؟
چی نوشته؟
ننوشتی چی نوشته که.
يعني چيزايي رو هم كه ننوشته شما تونستي بخوني و اينا؟
/:)
زنش ایرانیه دیگه اسمش رویا است :) ولی کتابش چطور بود؟ شنیدم یه خورده زرده و چاخان و احساساتی. آره؟ من زیاد از یه جاهایی تو کایت رانر هم خوشم نیومد به خاطر همین چیزا.
من هم دقیقا همین مشکلات رو با کتابها یا فیلمهایی که رو شخصیت ها عمیق نمی شند دارم. خلاصه که داستان جذاب به تنهایی کافی نیست.
Funny:)
i listened to its audiobook. The same woman that plays Soraya in the KiteRunner film was reading the book. I liked it particularly because i could listen to the words in her Afghan/Farsi accent which pronounced “Leyla”, “Laeyila” over and over again!
چه جالب، به نظرم همزمان کتابه رو خوندیم!
من اون دو تا نکته ای که گفتی به نظرم باور پذیر بود تا حدی. منتها در مورد اینکه خیلی چیزها توش به زور چپونده شده بود موافقم و قبول دارم که آزار دهنده بود این نکته، ولی با همه این حرفا به نظرم «خوب» بود. از خوندنش لذت بردم.
سلام
وبلاگ خوبی دارید
اگر توانستید به ما هم سری بزنید
خوشحال می شویم