روزمره

خب گزارش بدم از این روزا. وقتی برگشتم که یه مدت مشغول تمیز کردن خونه و خرید و اینا بودیم. علیرضا انگار اصلا تو این خونه زندگی نکرده بودا. غذاهایی که من بودم درست کرده بودم همچنان در یخچال بود و همه جا تار عنکبوت گرفته بود.

بعدش هم مهمون داشتیم و با اونا و دوستای دیگه رفتیم کنسرت شجریان. کلا البته من خیلی مدل عشق شجریانی نیستم و این دفعه که علیزاده و کلهر هم نبودند. ولی خب بد هم نبود. یه روز دیگه هم رفتیم نمایشگاه کارهای اردشیر محصص.

این هفته گذشته هم با روجا هر روز می‌ رفتیم یه سری کافی‌شاپ‌های شهر رو امتحان می‌کردیم که اگه نگرانی جیب و وزن نبود خیلی کار هیجان‌انگیزیه.

ا راستی یادم رفت بگم تولدم هم بود. سی ساله شدم. فعلا فقط همین.

5 thoughts on “روزمره

  1. jeerjeerak

    اشححغ ذهقفایشغ قخغش تشد
    happy birthday Roya jan!
    (i didn’t erase the above line, that is happy birthday with english fingers and a farsi keyboard;)
    Wish you well in this significant year of your life:)

  2. miracle

    توادت مبارک!
    گر چه که خیلی دیر شده!
    ولی من کلا هر جا خردادی ‍‍کشف میکنم کلی ذوق زده میشم!

Comments are closed.