Monthly Archives: August 2008

روزهای پر سیاست

امروز رفته بودم کتابخونه که یه کتابی رو که خودم نتونسته بودم رزرو کنم اونجا از یکی بپرسم که چی کار کنم. خانومه تو وارد کردن اطلاعات یه چندتا اشتباه کرد. بعد گفت ببخشید دیگه مغزم داغ کرده از این همه حرف سیاست و فکر سیاست تو این روزهای مجمع دموکرات‌ها.

(منم به روش لاله حالا که بعد از یه عالم وقت اومدم سلام چه‌طورین رو حذف کردم.)

سفر به Tofino

این دفعه یک نویسنده مهمان داریم! داداش عزیز در شرح سفر.

جای شما خالی، ما روز جمعه ۴ مرداد به همراه ۹ نفر دیگر از دوستان ونکورری رفتیم به Tofino یک شهر توریستی در این نزدیکی. کل مسیری که ما طی کردیم حدود ۳۰۰ کیلومتر بود:
01-map

بعد از خارج شدن از Vancouver ما با ماشین سوار یک کشتی شدیم و کشتی ما را به شهر Nanaimo در Vancouver Island برد. نکته جالب اینجاست که این جزیره با وجود اینکه اسمش Vancouver Islandه اما خود شهر ونکوور توی این جزیره نیست.
این صف طولانیه سوار شدن به کشتیه:
02-19_47_10

اوائل مسیر که هوا روشن بود و روی عرشه کشتی:

06-20_24_27 03-20_22_17 04-20_23_40 05-20_24_02

خلاصه بعد از رسیدن به جزیره رانندگی کردیم و بعد از گذشتن از یک مسیر پیچ در پیچ رسیدیم به آن خانه ای که گرفته بودیم.

روز اول

جایی که آنجا گرفته بودیم رو به اقیانوس بود:

07-lodge-pano

من صبح زود از خواب بیدار شدم و رفتم که یک نگاهی به بیرون بندازم دیدم که ۳ تا عقاب خیلی بزرگ دقیقا همان روبروی پنجره ما مشغول پرواز کردن بودن:

11-eagle1 08-06_05_30_2 09-06_15_56 10-06_38_40

و البته کمی بعد سر و کله یک خرس سیاه کوچک پیدا شد:

06_05_54

پرنده‌های کوچک و حیوانات دیگر هم آن جا خیلی زیاد بودن و برای خودشون ارکستر اجرا می کردند:

11-birds1 06_32_44

این شهر Tofino خیلی برای موج سواری معروفه اما ما چون دیر از خواب بیدار شدیم و از قبل فکر نکرده بودیم نتونستیم کلاس موج سواری پیدا کنیم. برای همین تصمیم گرفتیم که برویم یک چشمه آب گرم که یک جزیره دیگر همان اطراف بود. برای رفتن به آنجا یک سری لباس عجیب و غریب ضد آب پوشیدیم

15-12_49_39 12-12_34_42 13-12_35_37 14-12_49_07

و سوار یک قایق تندور نسبتا بزرگ شدیم:

16-12_51_39 17-13_02_41 18-13_47_10 19-13_50_37

توی راه به چند دسته نهنگ برخوردیم که خیلی هیجان انگیز بود:

25-whale6 20-whale1 21-whale2 22-whale3 23-whale4 24-whale5

یک سری حیوانات دیگه هم از جمله دلفین، شیر دریایی و تعداد زیادی پرنده دیدیم. جالب بود که این نهنگها الان موقع غذا خوردنشون بود و برای همین دسته های ماهی را تعقیب می کردند و دور هم جمع می کردند. به همین دلیل تعداد زیادی پرنده ماهیخوار هم آن اطراف جمع شده بودند و خلاصه یک مهمانی اساسی بود. حتی قایقران ما هم زودی قلاب ماهیگیریش را در آورد که ببینه می تواند چیزی شکار کند یا نه:

17_57_29 17_59_44

خلاصه خیلی صحنه های جالبی بود بخصوص وقتی که با سرعت خیلی زیاد روی آب بودیم (تقریبا پرواز می کردیم) و یک دفعه یک دسته پرنده هم کنار ما شروع می کردند به بال زدن و با ما آمدن.
آنجا هم که رسیدیم یک غذایی خوردیم و وسط یک جنگل استوایی پیاده رفتیم تا به یک چشمه آب گرم که به اقیانوس می ریخت رسیدیم.

14_05_30 14_12_34 14_30_11 14_19_01 14_34_57 14_21_49 16_19_36 14_45_04 14_35_12 16_19_08 16_13_54 16_52_09 16_49_58

بعد هم دوباره همین راه را برگشتیم با قایق تا Tofino.

12_57_41 18_10_05 12_52_55 12_50_14

و خوب وقتی که رسیدیم اولین چیزی که همه میگفتن این بود که “گشنمه!” برای همین کلی ماهی و سبزیجات درست کردیم و خوردیم (بیچاره ماهی ها):

22_06_21 20_02_54 20_04_42 22_05_48

روز دوم

طبق معمول دیر از خواب بیدار شدن و حالا کجا بریم و اینها (که خوب چاشنی سفر و همین چیزها باعث می شود که خیلی خوش بگذره) رفتیم یک جا کنار یک ساحل خیلی زیبا با موجهای فوق العاده:

beach-pano2

11_22_21 10_38_46 11_33_52 11_31_28

همه هم که حسابی مشغول تفریح بودند آنجا:

11_28_01 10_43_50 10_44_19 10_51_22

با وجود اینکه هوا سرد بود اما بعضیها موج سواری می کردند:

10_50_48 10_53_31 11_28_06 11_28_32

ما هم یک مقدار نشستیم و یک قدمی زدیم و بعد راه افتادیم برگشتیم:

11_01_00 10_51_06 11_11_23 10_40_22 11_08_37 11_31_05

خوب! خیلی طولانی شد… یک کمی دیگر صبر کنید تمام می شود…

تو راه برگشت هم یک خرس دیدیم:

13_54_02 13_53_34

و مناظر خیلی قشنگ:

16_09_46 16_17_05

و بعضیهامون چون خیلی ترسو بودن و می خواستن فقط خودنمایی کنند که ترسو نیستند رفتند Bungee Jumping:

18_10_34_2 17_22_55 17_23_00_2 17_23_07 17_29_53 b2 17_45_45_2 18_10_30 17_22_58

ولی من که چون می دانستم ترسو نیستم و اهل خودنمایی و اینها هم که نبودم نپریدم (ولی الان خیلی پشیمانم!)

در راه برگشتن هم یک مدت در شهر Nanaimo بودیم تا آخر شب که دوباره با کشتی برگردیم. آنجا هم باران شروع شد که یادآوری کنه که آخرین روزهای تابستون ونکوور دارد به سر می آید.

20_27_4020_40_3020_48_17 20_41_48

این هم از سفرنامه ما. لازمه که اینجا تشکر کنم از همسفران گرامی ( به ترتیب حروف):

al-10_56_44 ar-17_32_10 ba-10_58_18be-11_13_50 ma-13_43_53 sa-10_58_13 sh-14_35_16 si-17_32_41so-10_56_49

مخلص شما!

— پویا

pk-11_14_59

موسیقی آگاهانه

مرسی از توصیه‌های راجع به موسیقی. این Last.fm رو تو دانشگاه تو بحث‌های مربوط به شبکه‌های اجتماعی اسمشو دیدم و هروقت بخوام چیزی گوش کنم از همون استفاده می‌کنم. خیلی خوبه انتخاب آهنگ‌هاش. بزرگ‌ترین ایرادش البته به نظر من اینه که متن آهنگ‌ها رو نداره. اگه وقت گوش دادن به جای اطلاعات خواننده می‌تونستی متن آهنگ رو ببینی خیلی خوب می‌شد.

البته ایراد از منم هست. باید یه کم آگاهانه‌تر گوش کنم ببینم اصلا کی داره می‌خونه. شاید اصلا مشکل همینه. کتاب خوندن خیلی آگاهانه است. کتاب رو که برمی‌داری اسم نویسنده‌اش رو می‌بینی و بعد موقع خوندن فقط داری کتاب می‌خونی. ولی من معمولا موسیقی رو وقتی گوش می‌دم که در واقع فقط بخوام یه صدایی بیاد و من حتی لازم نباشه گوش بدم چی می‌گه. وقتایی که دارم یه کاری می‌کنم که لازم به دقت نباشه مثلا کار خونه کردن ترجیح می‌دم رادیو گوش کنم. ولی از این به بعد حداقل یکی دو تا آهنگ تو هفته فقط به صرف خودش گوش می‌کنم و اگه چیز خوبی کشف کردم اینجا می‌نویسم.