از صبح تلویزیون روشنه و داریم مراسم سوگند اوباما و حواشیاش رو نگاه میکنیم. میدونم که خیلیها یاد اون روزی که آقای خاتمی انتخاب شد رو کردن. حقیقتش اینه که اون روز شروع ریاست جمهوری رو اصلا یادم نمییاد. ولی شبیهترین تجربه دوم خرداد سال بعد تو دانشگاه تهران بود. اونجا که همه نشسته بودیم رو زمین دور و برم همین گریه و خنده بود که امروز میدیدم.
میدونم هم که همین یادآوریه که دیدم امروز خیلیها نوشته بودند که چرا این ملت هیجانزده میشن و بعید نیست اینم مثل دوران آقای خاتمی ناامید کننده باشه. و اینکه اصلا چرا باید برای یک رییسجمهور انقدر هیجانزده شد.
ولی انصافا فکرش رو بکنی اینا چهل و چهارمین رییسجمهورشونه و ما کلا شش تا رییسجمهور داشتیم که یکیش استیضاح شد و یکیش هم ترور. اگه فقط همون ۴ سال اول خاتمی رو هم پر از امید و اشتیاق بدونیم کم نیست تو عمر سیاسی ایران.
دیگه اینکه هیجان داشتن برای یه رییسجمهور چیز بدی نیست. مثلا دیروز که روز مارتین لوتر کینگ بود از خیلی وقت پیش روز خدمت هم بوده. ولی مخصوصا اوباما گفته بود که باید همه کمک کنند و خودش رفته بود دیوار رنگ زده بود. خب کار خودش که معلومه نمایشیه ولی رادیو (NPR) که گوش میکردم مردم زنگ میزدند و میگفتند که تشویق شدند و رفته بودند اون روز با بچههاشون آشغال جمع کردن، با پیرمردها و پیرزنها وقت گذرونده بودن، به بیخانمانها غذا داده بودند. یکی از کسایی که زنگ زده بود میگفت که اوباما هنوز رییس جمهور نشده ما با حرفاش انگیزه پیدا کردیم و امیدوارم بعدش هم همینطور باشه. متخصصین باید نظر بدن ولی من احساسم اینه که خیلی از تغییراتی که تو سالهای آقای خاتمی مثل فیلمها و کتابها و روزنامهها فقط وزارت ارشاد آسونگیرتر نبود خیلیش هم هیجان هنرمندها و سیاسیون بود. اینم اقتصاددانان باید بگن ولی از چیزایی که شنیدهام اعتماد مردم به سیستم که باعث بشه سرمایهگذاری کنن و پول به گردش بیفته خیلی تو مواقع بحرانهای اقتصادی مهمه.
و البته مهمتر از همه یه فرقی که آمریکا با کشور ما داره (یکی از هزاران!) اینه که قانونی که تصویب میشه به احتمال بیشتری اجرا میشه و تا مدتهای خوبی باقی میمونه. یه درد بزرگ تو ایران اینه که هرتغییری به سمت بهتر شدن هم آقای خاتمی داده بود همه تو دولت بعدی هدر رفتن. مثلا همین صندوق ذخیره ارزی، که با این گرون شدن نفت میتونست چهقدر موجودی داشته باشه و الان معلوم نیست خرج چی شده.
وقتی قانون نوشته شده تو کشور مهم باشه آدم میتونه به تاثیر سیاستمدار امیدوار باشه به خاطر اینکه قانون پشتوانه کسی میشه که میخواد با توده جامعه که ممکنه هنوز اون پیشرفت اجتماعی رو قبول نکردن بجنگه. مثلا همین که اوباما امروز بتونه رییسجمهور بشه بدون لیندن جانسون که قانون حق رای سیاهها رو امضا کنه ممکن نبود. اینطوری نبود که وقتی قانون تصویب شد همه گفتن چشم و به خوشی و سلامتی، برابری برقرار شد. خیلیها جنگیدهان ولی پشتشون به قانون گرم بوده. درسته که تغییرات خیلی وقتا از پایین (آدمهای بیرون سیاست) شروع میشه ولی آخرش همون مدیر و مسووله که باید تغییر رو به اجرا دربیاره. مثلا نگرانی راجع به محیط زیست خیلی وقته که از پایین شروع شده ولی با یه کسی مثل آقای بوش که اصلا به علم اعتقادی نداره هیچ تغییری ایجاد نمیشه. باید کسی اون بالا باشه که بشنوه.
همهچی هم نباید از همون فردا درست شه که. مثلا اگه اوباما همین منع تحقیق روی سلولهای بنیادی رو برداره و نحقیق تو این زمینه جلو بره و هرچند سال بعد آلزایمر و پارکینسون درمان بشن کمه؟
یه چیزی هم که بین خاتمی و اوباما مشنرکه، اینه که نفس انتخاب شدنشون هم خیلی مهمه. یعنی ورای اینکه بعدن چه اتفاقی می خواد بیفته، همین که یه روز اینا انتخاب شدن، خودش کلی انرژی مثبته. هنوز هم، مثلا تو شرایط ناامیدی الان ما، یادش که می افتیم که یه روز اصلا فکرش رو نمی کردیم و خاتمی انتخاب شد، کلی انرژی می گیریم. و این احساس خیلی واسه کشور سازنده اس.
بعد چیزی که هست، اینه که وقتی می گن مثل دوران خاتمی ناامید کننده باشه، من متوجه منظورشون نمی شم! وقتی تو تلویزیون ایران می گن که اینم مثل قبلی هاست و فرقی نمی کنه، منظورشون روشنه. فکر می کنن مثلا رییس جمهور ایده آل آمریکا باید دست آشتی به اینا دراز کنه و بذاره ایران به فعالیت های هسته ای ادامه بده و اسراییل رو بزنه نابود کنه و از این حرفا، خب بدیهیه که این اتفاق نمی افته، به خاطر اینکه اساسا این چیزی نیست که کسانی که این بشر رو انتخاب کردن، دنبالش بودن. اما اینکه وضعیت اقتصادی رو بهبود بده، یا وضعیت محیط زیست رو، خب واقعا چرا نتونه؟ چه مانعی وجود داره که نتونه؟؟ این که دیگه مثلا اصلاح قانون مطبوعات ما نیست که از صحن مجلس با حکم رهبری برگرده.
مساله ای به نام حجاب
http://hejab-diary.blogfa.com/
سلام