Monthly Archives: February 2009

اطلاعیه

اگه از یانی خوشتون می‌آد شبکه pbs کنسرتش رو از دوشنبه (۳ مارچ) پخش می‌کنه. ساعتش رو باید از شبکه pbs‌ که نزدیکتون هست چک کنید. اسم برنامه‌اش هست Yanni Voices: Live from the Forum In Acapulco. اگه اطراف نیویورک هستید و شبکه سیزده رو دارین دوشنبه ساعت ۸ پخش می‌شه.

این یکی هم باز از  pbs پخش می‌شه. یکی از سری‌های فیلم‌های Independent Lens به اسم عروسی که داستان سفر یه پسر ایرانی و زن آینده‌اش که یه دختر آمریکاییه به ایران برای برگزار کردن مراسم عروسی ایرانی. اینجا می‌تونید راجع بهش بخونید و زمانی که تو شبکه شهرتون پخش می‌شه رو ببینید. برای شبکه سیزده زمان پخشش ۱۷ مارچ ساعت ۱۰ هستش. (از طریق سپیده)

شکایت از پیرامیدیار به دادگاه

راجع به پیر امیدیار دیگه همه شنیدن فکر کنم (موسس ایرانی‌الاصل ebay). حالا ظاهرا یکی ازش شکایت کرده به دادگاه. موصوعش خیلی خنده‌داره. شاکی قبلا از طرف یک شرکتی که کارای محافظتی انجام می‌ده برای پیر امیدیار کار می‌کرده. نمی‌دونم دقیقا چی‌کار ولی حدسم اینه که محافظش بوده. شرکت بعد از ۴ روز اخراجش کرده که توی یک مهمونی حرف بی‌ادبی زده و به همکارانش برخورده بوده. ولی خود طرف می‌گه که دلیل اصلی اخراجش این بوده که مادر پیر امیدیار از نظراتش راجع به خاورمیانه خوشش نیومده بوده. به علاوه  تو این مدت فهمیده بوده که خانواده امیدیار از هواپیمای شخصیشون واسه ملاقات با حماس در سوریه استفاده کردن.

خلاصه طرف هی فکر کرده دیده چه بهانه‌ای داره دیده به ایرانی چی می‌چسبه، ملاقات با حماس!

(منبع)

گوگل ریدر

از خوبی‌های گوگل ریدر که هرچی بگم کم گفتم. ولی حالا یه ذره هم از بدی‌هاش. بعض‌هاش رو قبلا بقیه مفصل گفتن من خلاصه می‌گم!:

– چون یه عالم مطلب جلوی آدم هست تند و تند می‌خونی و رد می‌شی.

– قیافه وب‌لاگ‌ها رو نمی‌شه دید. این‌جوری دیگه فقط مطالب خونده می‌شه و مثلا اگه عکسی بگذاری گوشه وب‌لاگت دیده نمی‌شه. و دیگه هم اینکه مثلا  یه کسی مثل من که حافظه‌ام خیلی تصویریه خیلی وقتا اصلا یادم می‌ره که اینی که این مطلب رو نوشته کی بود!

– از تنبلی  یا از اثرات سریع خوندن، کامنت کمتر گذاشته می‌شه.

– به هر حال آدم دوست داره بدونه کی وب‌لاگش رو می‌خونه مخصوصا اگه خودت داری وب‌لاگ کسی رو می‌خونی. قبلا چون معمولا از لینک‌هایی که کنار صفحه داده شده بود استفاده می‌کردیم و اکثرا هم عادت دارن چک کنن که هر خواننده‌ای از چه طریقی اومده به هر حال می‌فهمیدی کی به وب‌لاگت لینک داده و می‌رفتی بهش سر می‌زدی. ولی دیگه الان با زیاد شدن استفاده گوگل ریدر این ارتباط کم و کمتر شده.

– این یکی من بیشتر از استفاده کنندگان شاکی‌ام تا از خود گوگول ریدر. حالا که امکان یادداشت گذاشتن هست به جای کامنت گذاشتن رو خود مطلب، روش یادداشت گذاشته می‌شه که اصلا ممکنه خود طرف نبینه.

کتاب‌خونه لوییس

الان تو یکی از کتاب‌خونه‌های دانشگاه نشسته‌ام به اسم کتاب‌خونه لوییس (Lewis Library). همیشه شکل عجیب غریبش توجهم رو جلب می‌کرد ولی تازگی کشف کردم که یه اتاق مطالعه خیلی خوشگل و راحت داره که اسمش رو هم گذاشتن خونه درختی (Tree House) چون تمام اطرافش پنجره‌های خیلی بلنده. البته من اصولا زیاد اهل جای ساکتی مثل کتاب‌خونه نشستن نیستم و یه جایی مثل کافی‌شاپ رو ترجیح می‌دم. ولی اینجا مبل‌های خیلی راحتی که داره و آفتابی که تو این زمستون تمام اتاق رو گرفته حسابی آدم رو وسوسه می‌کنه.

این عکس از نمای بیرونیش:

اگه ساختمون دانشکده کامپیوتر ام.‌آی.تی. رو دیده باشین حتما متوجه شباهت‌ها می‌شین. و دلیلش هم بدیهیه که اینه که معمارهای هردو Frank Gehry ه. البته سر اون کار که sue شدن چون ساختمون چکه می‌کرده. امیدوارم این یکی آخر عاقبتش بهتر باشه.

این هم عکس خونه درختی!:

البته این عکس مال وقتیه که هنوز تموم نشده بوده. فردا اگه بشه خودم عکس می‌‌اندازم می‌گذارم. مخصوصا چون می‌خواستم راجع به لامپ‌هایی که روی میزهاست بگم.

توی عکس بعضی از میزها اونم فقط یک لامپ دارن ولی الان هر میزی ۴ تا لامپ داره. ظاهرا این لامپ‌ها خیلی طرفدار داشتن چون روی دیوار یه کاغذ زدن که اگه علاقه‌مندین این لامپ‌ها رو بخرین توی گوگل بگردید دنبال Brazo.

و البته این‌طوری پیدا می‌کنیدشون و احتمالا مثل من از قیمتشون چشمتون چهارتا می‌شه.دونه‌ای ۴۲۰ دلار. یعنی همین الان جلوی من ۱۵۱۲۰ دلار فقط لامپ هست. آخ که چه کارهایی می‌شد با این پول کرد.

روزه

اول بگم که من کلا با اینکه بخوای یک کار دینی رو با گزاره‌های علمی توجیه کنی اصلا خوشم نمی‌یاد شاید از بس دیگه تو مدرسه و تلویزیون از بچگی خواستن به این ضرب و زور ما رو مسلمون کنن.

ولی خب از طرفی بعضی چیزا هست که خودم کنجکاوم بدونم که آیا ضرر دارن یا نه. واضح‌ترینش روزه.

امروز تو رادیو شنیدم که داشت با خبرنگار لوس‌انجلس تایمز مصاحبه می‌کرد در مورد روزه و خوبی‌ها و بدی‌هاش. اصل مقاله‌اش اینجاست. و اینم مصاحبه رادیوییش. در واقع اصل حرفش اینه که کم کردن کالری در کل خیلی برای بدن مقیده و حرف عجیبش اینه که چه این کار رو با مثلا دور روز در هفته روزه گرفتن انجام بدی چه کل وعده‌هات رو کم کنی هردو مفید هستند. چیزی که من خیلی شنیده بودم و اینجا هم بهش اشاره می‌کنه اینه که وقتی یه مدت به بدن غذا نرسه بدن فکر می‌کنه قحطی شده و می‌ره تو حالت کم مصرف کردن و متابولیسم بدن می‌آد پایین و بعدا غذایی که می‌خوری (که معمولا هم چون یه مدت گشنه بودی بیشتر از حالت معمول خوردی) مقدار کمترش می‌سوزه و چاق می‌شی.

ولی ظاهرا به طور کلی بدن از این حالت تو قحطی بودن موضعی نفع می‌بره. مثلا یکی از توجیه‌هاشون اینه که به سلول‌ها یه استرسی وارد می‌شه و باعث می‌شه از خودشون در برابر این استرس و در نتیجه بیماری‌ها محافظت کنن. مثلا توی حیوون‌ها با روزه‌های منقطع سرطان خیلی سرعتش کم می‌شه همین طور از دست دادن حافظه تو آلزایمر.

خلاصه اینم طرف مثبتش از چند تا مطالعه علمی.