تو این سفر با زیتون خان گربه روجا و حسین هم حسابی دوست شدیم. اولش یه ذره برای من عجیب بود چون خوشحالی و ناراحتیاش رو نمیتونستم از صورتش حدس بزنم. و احساس میکردم هرکاری بکنم باهام رفیق نمیشه. ولی کم کم آدم میفهمه که چه موقع خوشحاله یا نه. مخصوصا وقتایی که میاد جلوت دراز میکشه یا با دستش میزنه رو دستت که یعنی باهام بازی کن یا نازم کن خیلی باحال بود. و الان ما حسابی دلمون براش تنگ شده.
خب برگردم به دانشگاه تگزاس. برج ساختمون اصلی دانشگاه (اسمش اینه) تقریبا از همه جای دانشگاه معلوم بود. بچهها توضیح دادند که وقتایی که دانشگاه بازی داره برج رو با نور نارنجی روشن میکنند.
یک نکته جالب راجع به این برج رو هم تو ویکیپدیا خوندم که سال ۱۹۶۶ یکی از دانشجوهای دانشگاه از بالای برج شروع به تیراندازی کرده و ۱۴ نفر رو کشته.
همونطور که تیمهای ورزشی دانشگاهها معمولا یه نمادی (mascot) دارن، این دانشگاه هم نمادش یه جور گاو شاخ دراز (longhorn) هستش مثل این :
البته mascot دانشگاه یه گاو زنده است به اسم Bevo که تو مراسم مختلف دانشگاه هم شرکت میکنه! این عکس بالا از دیوار یک
هتل شیک و قدیمی در مرکز شهر آستین بود که رفتیم کیک و بستنی خوردیم.
در تور دانشگاه یه سر هم به اتاق ایرانیهای دانشکده اقتصاد زدیم که با چایی و سوهان قم پذیرایی شدیم.
یک روز هم رفتیم و capitol تگزاس رو دیدیم.
راهنمای تور گفت که همون موقع کنگره جلسه دارن و اگه بخواهیم میتونیم بریم ببینیم. ما هم رفتیم و یه مقدارش رو تماشا کردیم. داشتن در مورد قوانین بستن کمربند و اینا حرف میزدند.
خواستیم بریم موزه هنر آستین یا Laguna Gloria رو ببینیم. خود موزه بسته بود چون میخواستن اونجا عروسی برگزار کنند. فقط گفتند ۱۰ دقیقه میتونیم بریم محوطه اطرافش رو ببینیم.
شب هم برای اجرای گروه موسیقی خاورمیانه دانشگاه،برکت که روجا و ستاره هم عضوش هستند رفتیم. یه تیکههایی از موسیقیشون تو صفحهشون در myspace هست.
هنوز یه قسمت دیگه مونده که به زودی مینویسم.