دوستان نزدیک میدونند که من خیلی عشق کتاب خوندن هستم. البته نه اینکه خیلی زیاد کتاب بخونم مخصوصا تو انگلیسی سرعتم زیاد نیست. ولی علاوه بر خوندن علاقه شدیدی هم به داشتن کتاب دارم. تا وقتی ایران بودم یک افتخارم هم این بود که هیچ کتاب نخوندهای تو کتابخونهام نداشتم. ولی اینجا هم به دلیل همون پایین بودن سرعت خوندن و هم دلایل استراتژیک دیگه کلی کتاب جمع شده برام که نخوندهام. یکی از مهمترین دلایلش حراجه! اصلا یادم نمیآد که تو ایران کتاب رو حراج کنند ولی اینجا اکثر کتابفروشیها یه قسمت حراجی دارن. خب آدم وسوسه میشه دیگه. مثلا سری کتابهای ارباب حلقهها (The Hobbit and The Lord of the Rings) رو این کتابفروشی شهرمون با قیمت خوبی گذاشته بود. نمیشد نخری که. یا بعضیوقتا یه کتاب خاصی رو میخوام مثلا توی گروه کتابخونی قراره خونده بشه و چون آمازون اگه بالای ۲۵ دلار خرید کنی پول پست رو نمیگیره خب یه کتاب دیگه هم میگذارم روش که ۲۵ دلار بشه! اینطوری یه سری زیادی جمع شدند که نخونده موندند. ولی چند وقت پیش تصمیم گرفتم که تا وقتی همه این کتابها رو نخوندهام کتاب دیگهای نخرم و نخونم.
اول از همه از The Woman in White شروع کردم. این کتابه رو خودم نخریدم. علیرضا اون موقع که مجرد بود خریده بوده. هی هم به من میگفت که اینو بخون خوبه. یه بار شروعش کردم ولی کتاب سال ۱۸۵۹ نوشته شده و خب پر از توصیف و توضیح. اون بار حوصلهام نشده بود ولی اینبار دیگه مجبور بودم. ولی انصافا کتاب خوبی بود. کتاب معمایی و کارآگاهیه. به همین دلیل هم هیجان انگیزه و اینکه میخوای بفهمی که چی به چیه تشویقت میکنه که از توصیفات طولانی خسته نشی. شخصیتها رو هم خیلی خوب ساخته و به نظر من منطق داستان هم درست حسابی بود. فیلمش هم با همین اسم هست که من هنوز ندیدهام. ولی یه جالبی کتاب به اینه که داستان از روایت آدمهای مختلف درگیر و از نقطه نگاه اونا نوشته شده و خیلی طبیعیه که اطلاعات بواش یواش جمع میشه که نمیدونم تو فیلم هم این طوری هست یا نه. فیلمش رو اگه کسی دیده بگین چه طوری بوده.
خب فعلا از این. بعدا راجع به بقیهشون مینویسم.