خرافات

بعضی وقتا آدم تعجب می‌کنه از خرافاتی که انقدر رفته توی وجود آدم که هرچقدر هم با عقل و منطق با خودت کلنجار می‌ری باز احساسش می‌مونه. برای من این خرافات، چشم زدنه. نه اینکه اعتقاد داشته باشم کسی مثلا چشمش بده و این حرفا. ولی اگه خودم یا کسی از چیز خوبی تعریف کنیم فوری این حس میاد سراغم که نکنه خراب بشه. یا مثلا اگه یه لحظه بخوام با اطمینان راجع به آینده حرف بزنم می‌ترسم از اینکه اون چیزی که می‌خوام اتفاق نیفته.

البته نمی‌دونم واقعا این احساس جزو خرافات می‌شه یا اینکه یک مساله شخصیتیه. چون خیلی هم تو همه فرهنگ‌ها و دین‌ها می‌بینی هست. از خود چشم بد تا به تخته زدن که تو خیلی از زبون‌ها و فرهنگ‌ها به نوعی هست. شاید دقیق‌تر از چشم زدن اصلا، اون چیزی که می‌خوام بگم این اصطلاح انگلیسی tempting fate باشه، که انگار داری سرنوشت رو وسوسه می‌کنی که باهات لج کنه.

12 thoughts on “خرافات

  1. لولو

    کاملا می فهمم چی می گی… من حتا کار رو به جایی رسوندم که به خودم اجازه نمی دم چشم امید به آینده داشته باشم… از بس که جلوی خودمو می گیرم که در مورد آینده رویاپردازی نکنم یا در موردش حرف نزنم. از اون طرف آدم هایی که در مورد آینده شون حرف می زنن و برنامه ریزی می کنن رو خیلی تحسین می کنم. یه کمی خنگولم من واقعا!

  2. neda

    منم خیلی می ترسم چیز خوبی رو برای خودم پیش بینی کنم، یعنی نمی دونم چرا هر موقع فکر می کنم فلان اتفاق خوب بدیهی که برایم پیش بیاد، پیش نمی آید. از اون بدتر وقت هایی که میگم فلان اتفاق بد برایم پیش نمی آید، صاف میزند و پیش می آید اون هم بدترین جا و بدترین زمان. اینکه خیلی وقته بنده هیچ پیش بینی نمی کنم.
    ا

  3. maryam abazari

    kollan inke fekre to ye asari dar vagheiat dashte bashe, mozue jalebie. che khub va che bad. bedune manzur miporsam, vali to be ruh eteghad dari?:))

    1. رویا Post author

      به چه معنی‌ای؟ اینکه کسی که مرده روحش بیاد و اینا نه. اینکه وجود ما یه قسمتی داره جدای قسمت فیزیکی رو نمی‌دونم. خیلی به عنوان روح بهش فکر نمی‌کنم ولی خب نمی‌دونم دقیقا یه جور شخصیت، یه جور اراده اینا رو احساس می‌کنم به هرحال.

  4. سولوژن

    منظورتان از گفتن «البته نمی‌دونم واقعا این احساس جزو خرافات می‌شه یا اینکه یک مساله شخصیتیه» چیست؟!

    1. رویا Post author

      منظورم این بود که مثلا اعتقاد به اینکه اگه از زیر نردبون رد شی یه اتفاق بدی برات میفته یه چیزیه که اگه کسی بهت نگفته باشه بعیده خودت بهش برسی. من به این می‌گم دقیقا خرافات. ولی خب این احساسی که توصیف کردم بعضی وقتا می‌تونه ناشی از این باشه که مثلا من نمی‌تونم تصور کنم اتفاق خوبی برام بیفته فارغ از اینکه کجا زندگی کرده‌ام.

  5. Anonymous

    rastesh man bavar daram yani az vaght mellat bara ayandey manpishbini kardan o inke khosh be halesh… rasman basbakht shodam haminjuri ….. !!!!!!!!!!!!!
    weblog shoma dir baz mishe hatta ba adsl !!

    1. رویا Post author

      مرسی که گفتی. سعی می‌کنم سبکش کنم. یه قسمتش البته تقصیر سروریه که وب‌لاگ روش هست.

  6. زهره

    توی قرآن هم هست. اونجا که حضرت یعقوب خطاب به پسر هاش می گه از یک در وارد نشید همتون. مخصوصا توی “و ان یکاد” هم مستقیم اشاره می شه به این مفهوم.

  7. سارا آرام

    سلام منم به چشم اعتقاد دارم چون خرافات نیست و علم هم ثابت کرده و به اصطلاح میگن انرژی های منفی و میگن رنگ آبی انرژی های منفی رو میگیره

  8. فاطمه

    سلام
    منم خودم دو به شکم که دقیقا جه جوری فکر می کنم ولی زیاد تجربه خراب شدن اتفاقات بدیهی رو دارم
    مسئله اینه که حتی از لحاظ مذهبی هم از دو طرفش وجود داره

Comments are closed.