دیروز هوا خیلی خوب بود. بعد از یه سری کارهای پستی و اینا رفتم طرف کتابخونه عمومی شهر. یکی از جاهای خوب برای نشستن تو شهر ما جلوی کتابخونه است. یه سری میز و صندلی و نیمکت داره و روزهای آفتابی حسابی شلوغ میشه. بالاخره کتاب Snow رو که برای مدت طولانی داشتم میخوندم اونجا تموم کردم. باید بیشتر فکر کنم تا فکرام رو جمع و جور کنم راجع بهش بنویسم.
از کتابخونه هم ۳ تا کتاب گرفتم. یکی Birth: The Surprising History of How We are Born. نویسندهاش تو مقدمه کتاب میگه که بعد از اینکه خودش یه زایمان خیلی سخت که آخرش هم به سزارین ختم میشه رو تجربه میکنه و از دیگران هم تجربههای مشابهی میشنوه به فکر میافته که چرا باید انقدر این مساله سخت و پیچیده باشه. به هرحال قرنهاست که زنها زایمان کردهاند و بشر هم منقرض نشده. بنابراین رفته دنبال اینکه در طول تاریخ و در کشورهای مختلف ما چه طور به دنیا اومدیم.
از مقدمهاش به نظر چیز جالبی میاومد ولی حقیقتش وقتی اومدم خونه و راجع بهش توی نیویورک تایمز خوندم ترسیدم! ظاهرا بعضی جاها خیلی صحنههای فجیع رو توصیف کرده و بنده هم حسابی ترسو هستم. حالا خودم که خوندمش میگم که چه جوری بود (البته قاعدتا صحنههای فجیعش رو رد می کنم).
یه کتاب دیگه که گرفتم Your Baby’s First Year بود. البته دنبال کتاب What to Expect the First Year بودم که معروفتره ظاهرا. ولی نبودش و فعلا رزروش کردهام. البته این کتابه هم از طرف آکادمی دکترهای اطفال آمریکا چاپ شده و نباید خیلی بد باشه.
کتاب سوم هم یک کتاب داستان برای سریع خوندنه یا به عبارت دیگه همون chick-lit. اسمش هست Little Earthquakes. اگه فیلم In Her Shoes رو دیده باشین این از همون نویسنده است. من تو کتابهای این مدلی از این نویسندههه خوشم میاد و این یکی کتاب هم از چهار شخصیت داستان سه تاش حامله هستند.
اتفاقا هفته ی پیش، من و ساناز حدود چهل و پنج دقیقه این کتاب اسنو را بالا و پایین کردیم و وسوسه شدیم بگیریم بخونیمش. ولی آخر سر دیدیم هم موضوعش هم بستر اتفاق افتادنش بسیار می تونه آزار دهنده باشه و فعلا اعصاب درگیر شدن با این فکر ها را نداریم. نگرفتیمش. حالا توصیه می کنی بخونیمش؟ آخرش اعصاب آدم خیلی خورد می شه؟
راستی برچسب این پست خیلی بامزه بود :) ۰
royaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaa
از این روزها و حس و حالت بیشتر بنویس بعدا برات خاطره میشه برای ماهم قطعا مفید خواهد بود مخصوصا از تجربه و خاطرات حاملگی و کتاب هایی که می خونی من که از اینجا دلم برای نی نی ت قنج میره :) بوس
رویا جونم! وای!!!!!!!!!!!!!!!!11 من مدتی بود که وقت نکردم بیام اینجا، ای خدا! کلی ذوق کردم پست قبلیت رو خوندم. با این پست جدیدش هم فهمیدم حسابی داری خودت رو آماده می کنی. انشالله که به سلامتی، همه چیز خیلی خوب پیش بره. بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسس