Monthly Archives: July 2010

هفته گذشته

یه عالم وقته ننوشته‌ام و چند تا چیز رو هم تلنبار شده که بگم.

اول از همه هفته گذشته شنبه سالگرد ازدواجمون بود. هفت سال گذشت. قرارمون این بوده همیشه که برای سالگردها بریم یک رستوران شیک که به طور معمول نمی‌ریم. البته من یه اعتقادی در مورد غذا دارم که برعکس خیلی چیزهای دیگه که هرچقدر پول بدی آش می‌خوری! در مورد غذا لزوما وقتی پول بیشتر می‌دی غذای بهتری نمی‌خوری. خیلی وقتا این رستوران‌های گرون غذاهای خیلی کلیشه‌ای دارن اونم در مقدار کم! البته شاید در واقع من حالیم نیست و کیفیت غذای خیلی خوب رو نمی‌تونم تشخیص بدم و ترجیح می‌دم خود غذا متفاوت و هیجان انگیز باشه. اینبار ولی این رستورانی که رفتیم واقعا غذاش خوب بود و جدید هم بود. کاش می‌شد عکس بگذارم از غذاها. سعی هم کردیم عکس بگیریم ولی انقدر تاریک کرده بودند که هیچ عکسی خوب در نیومد.

به همین مناسبت هم فیلم The Seven Year Itch رو تماشا کردیم!

یکشنبه دو تا از دوستام برام baby shower گرفتن. دخترا دور هم جمع شدیم و غذا خوردیم

کیک خوردیم

و کلی برای نی‌نی کادو گرفتم.

تازه جزو کادوها یه کیک پوشک هم بود!

(عکس‌ها رو خودم نگرفته‌ام و کار دوستم عاطفه هستند که نمی‌دونم اینجا رو می‌خونه یا نه!)

همسایه نی‌نی دار می‌شود

یکی از همسایه‌های ما تو مجتمعی که زندگی می‌کنیم هم حامله است. طرف‌های غروب می‌دیدمش که با مامانش پیاده‌روی می‌کنن. البته معلوم بود که ماه‌های آخره.

امروز صبح داشتیم سوار ماشین می‌شدیم که بریم دکتر دیدم داره از در خونه‌اش میاد ولی این بار با مامانش نبود با یه دختری که همسن و سال‌های خودش به نظر می‌اومد بود. از قیافه‌اش معلوم بود که درد داره و دست همراهش هم کیف وسایل بود. به علیرضا گفتم باور کن این داره زایمان می‌کنه. وقتی رسیدم به دکتر بعد از یه چند مدتی اونم وارد شد و فهمیدم که آره ظاهرا کیسه آبش پاره شده.

کلی تعجب کردم که چرا تو این وضعیت اومده دکتر و یه راست نرفته بیمارستان. این بود که از دکتر خودم پرسیدم الان همسایه‌مون رو دیدم اومده اینجا. مگه ما نباید از اول بریم بیمارستان. گفت نه اول باید زنگ بزنی به خط اورژانس ما. اگه روز باشه معمولا می‌گیم که بیای اینجا و یه چک می‌کنیم و بعد اگه لازم باشه می‌ری بیمارستان. اگه شب باشه به احتمال زیاد دکتر on call باهات صحبت می‌کنه و می‌فرستت بیمارستان.خوب شد اینو فهمیدم.

حالا همش کنجکاوم که این دختر همسایه‌مون کی برمی‌گرده با نی‌نی‌اش. و البته فضولیم هم گل کرده که شوهر و مامانش کجا بودن صبح. حالا شوهرش می‌گی شاید سرکار بوده ولی مامانش که به نظر میومد به خاطر دختره اومده اینجا چرا نبود؟

اخلاق و بازی

من هیچ‌وقت اهل فوتبال دیدن درست و حسابی نبوده‌ام ولی موقع جام‌جهانی بازی‌ها رو دنبال می‌کنم. کسایی که دنبال می‌کنند بازی‌ها رو حتما اون صحنه دقیقه آخر بازی اوروگوئه و غنا رو دیدن یا راجع بهش شنیدن. یکی از بازیکن‌‌های اوروگوئه توپی رو به طور حتم داشت گل می‌شد در دقیقه آخر بازی با دست گرفت و نگذاشت گل بشه. قاعدتا خطا کرده بود و کارت قرمز گرفت و اخراج شد. علاوه بر جریمه شدن خودش غنا باید یک پنالتی می‌زد که نتونست بزنه. بعد هم که بازی به ضربه‌های پنالتی کشیده شد و اوروگوئه برنده شد و به مرحله بعد رفت.

خیلی بعدش راجع به این حرکت بحث شد. خیلی‌ها خوششون اومده از این کار که خیلی هوشمندانه بوده. بعضی‌ها می‌گفتند که غیر اخلاقی بوده. فرداش حتی تحلیل‌گرای بازی‌ها درمورد این بحث کردن و مثلا کلینزمن می‌گفت که همه اتفاقایی که افتاده در چارچوب قانون بوده و طرف یه خطا کرده و براش هم جریمه شده. به نظر شما این جمله درسته؟ یعنی قانون به ما اجازه می‌ده که خطا کنیم و بعد جریمه خطامون رو بپردازیم؟

از نظر اخلاقی چی؟ شما کدوم طرفی فکر می‌کنید؟ فکر می‌کنید این کار اخلاقی بوده؟ در بازی کار غیر قانونی کردن و گفتن اینکه من طبعات این کار رو می‌پذیرم اخلاقیه؟

حالا تعمیم دادن بازی به زندگی چی؟ اینکه تو کار غیرقانونی انجام بدی و بگی که من ریسک اینکه منو بگیرن رو می‌پذیرم چی؟

توی این مورد خب چون حواس همه به گل بود خب واضح بود که خطای طرف رو می‌گیرن و این ریسک براش خیلی هم بالا بود. ولی تو خیلی از بازی (شاید همه بازی‌ها) کلی خطای دیگه انجام می‌شه که داور نمی‌بینه و هیچ جریمه‌ای هم دنبالش نیست. در این صورت چی؟ باز هم اخلاقیه؟