Monthly Archives: November 2010

برای آیفون داران

این پست خیلی مخاطب‌های محدودی داره ولی گفتم اگه به درد یک نفر هم بخوره بنویسمش. از زمان تصمیم برای بچه‌دار شدن و تو مدت حاملگی و الان از چند تا اپلیکیشن آیفون استفاده می‌کردم و می‌کنم که به دردم خورده‌ان. لزوما بهترین انتخاب‌ها نیستند. مثلا بعضی‌هاش رو چون مجانی بوده‌اند داون‌لود کرده بودم و بعد الان پولی شده‌اند:

این خیلی چیز ساده‌ایه و با یک تقویم ساده هم می‌شه ازش بی‌نیاز شد ولی خب  محاسبات رو مخصوصا وقتی قصد بچه‌دار شدن دارید راحت می‌کنه.

– تو هفته‌های آخر مهم می‌شه که مطمئن بشی بچه تکون می‌خوره. بعضی وقتا  یه اضطرابی منو می‌گرفت که وای تکون نخورده. این هم باز خیلی برنامه ساده‌ایه. هربار که یه حرکتی رو احساس می‌کنید دکمه رو فشار می‌دی. بعد بهت می‌گه که چقدر طول کشیده که ۱۰ تا ضربه بزنه. دکتر به من گفته بود تو هر دوساعت باید ۱۰ بار تکون بخوره یا ضربه بزنه.

– وقتی که دردهام شروع شد هم با این شروع و پایانش رو می‌زدم و خودش طول مدت و فاصله بین دردها رو محاسبه می‌کنه.

این یکی اپلیکشن رو براش پول دادم ولی واقعا ازش راضیم و فکر کنم از همه اون بالایی‌ها که گفتم به درد بخورتره. این یکی برای بعد از به دنیا اومدن بچه است. با وارد کردن اسم بچه و تاریخ تولدش براش یه پروفایل درست می‌شه که بعد کلی از جنبه‌های زندگیش رو می‌شه باهاش ثبت کرد. برای روزهای اول که خیلی شیر خوردن و کارکردن شکمش و اینا مهمه خیلی خیلی کمک خوبی بود برای ما.  من از قسمت خواب و حمومش استفاده نکردم ولی همه اینا رو هم می‌شه ثبت کرد. بعد یه قسمت دیگه داره که می‌شه تاریخ کارای مهم زندگیش رو با عکس نگه داشت. یه قسمت دیگه برای وقت‌های دکتر داره که وقت‌های گذشته و اینده‌اش رو توش نگه می‌داری. یه قسمت دیگه برای واکسن‌ها. یه قسمت دیگه هم که باز من خیلی ازش استفاده کردم برای رشده. وزن و قد و اندازه دور سر رو وارد می‌کنی و نمودار می‌کشه و با نمودارهای رشد مقایسه می‌کنه که در چند درصد بالایی هست . مثلا این نمودار وزن سپهره:

سوال

بعضی وقتا وب‌لاگ‌های مامان‌ها رو که می‌خونم که شرح روزشون رو نوشتن از آشپزی و بچه مریض یا لجباز و بشور و بساب برام سوال پیش می‌آد که بابای مربوطه تو این مدت چی‌کار می‌کرده.

واکسن‌های دو ماهگی

چهارشنبه برای معاینه دو ماهگی سپهر بردیمش دکتر. البته ۸ روز از دو ماهگیش گذشته بود. منم که هیچ عجله‌ای نداشتم که زودتر باشه چون می‌دونستم نوبت واکسن‌هاشه و خیلی می‌ترسیدم. وزنش ۶ کیلو و ۴۹۰ گرم شده که تو محدوده ۹۰ درصده و قدش حدود ۵۹ سانت که مثل قبل حدود ۵۰ درصد. خلاصه حسابی تپلی شده. شنیده بودم که بعضی‌ها می‌گن بالای ۹۰ درصد رفتن وزن خوب نیست ولی دکتر گفت زیر یک سال هرچقدر دوست داره می‌تونه تپلی بشه مخصوصا که شیر مادر می‌خوره.

دوست داشتم آقای دکتر خندیدن و فعالیت‌هاش رو بیشتر ببینه ولی وقت دکتر افتاده بود درست موقع شیر خوردنش و زیاد خوش‌اخلاق نبود ولی یه کم لبخند زد و وقتی دکتر داشت صدای قلبش رو گوش می‌کرد حسابی با صدا در اوردن با دکتر اختلاط می‌کرد!

بعد از معاینه هم بردیمش ۵ تا واکسن زد (یکیش خوردنی بود). کلی اون‌جا گریه کرد و بهش شیر دادم تا یه کم آروم شد ولی بازم ناله می‌کرد و همین‌طوری خوابش برد. خونه هم که رسیدیم اولش خوب بود ولی بعد از عصر تب کرد. دیگه ۴ ساعت یه بار بهش استامینوفن بچه دادیم تا تبش اومد پایین. با اینکه معلوم بود بی‌حاله و زیاد خوابید ولی جالب بود که بداخلاق که نشده بود هیچی به نظرم خوش‌اخلاق‌تر هم شده بود و کلی می‌خندید. علیرضا می‌گفت شاید چون تمام مدت بغلش کردیم خوشحال شده. دیروز هم با اینکه تب نداشت ولی باز هم خیلی بی‌حال بود و زیاد خوابید. ولی امروز دوباره سپهر قبلی شده و از سر و کول ما می‌ره بالا!

نمی‌فهمم چرا باید یه دفعه ۵ تا واکسن رو با هم بزنن*. شاید اینجوری کم‌تر اذیت بشن و به جای ۴-۵ دفعه تب کردن یه دفعه‌ای تموم بشه. ولی خب آدم فکر می‌کنه مبارزه کردن با ۵ تا مریضی سخت‌تره تا یکی. ایران نگاه کردم دیدم انگار خیلی کمتر از اینجاست واکسن‌ها. البته احتمالا این که شاید توانایی ساختن بعضی‌هاش رو ندارن هست ولی یه عامل خیلی مهم به نظرم اینه که اینجا تنوع مردم و شرایط زندگی‌شون و بالطبع بیماری‌هاشون و همین‌طور رفت و آمد به کشورهای مختلف و باز اوردن بیماری‌های مختلف بیشتره.

* واکسن‌هایی که زد اینا بودند:

  • DTaP (سه گانه)
  • Hib ( برای جلوگیری از یه نوع آنفلونزا که می‌تونه منجر به مننژیت و ذات‌الریه و ..بشه، انگار ایران نیست)
  • IPV (فلج اطفال، زمان ما خوردنی بود واکسن فلج ولی انگار الان تزریقی شده)
  • PCV ( این یکی هم باز باکتری ذات‌الریه است و ایران نیست)
  • Rota (این واکسن خوردنی بود و برای جلوگیری از یه بیماری شدید اسهالیه. جالبه که طوری که تو ویکی‌پدیا نوشته خیلی بیماری شایعیه و همه بچه‌ها تا ۵ سالگی این بیماری رو می‌گیرن.

زمان‌بندی واکسیناسیون در آمریکا

زمان‌بندی واکسیناسیون در ایران

موبایل

تو پست قبلی راجع به موبایلی که علیرضا برای سپهر درست کرده گفتم. نمی‌دونم تو فارسی ترجمه این جور موبایل چی می‌شه ولی گفتم یه توضیحی بدم.

چون بچه‌ها از یه سنی خیلی به چیزی که حرکت می‌کنه علاقه نشون می‌دن و دنبالش می‌کنن خیلی رسمه که بالای سر تخت بچه‌ها از این آویزها می‌گذارند که بچه رو سرگرم کنه. خیلی‌هاش باتری داره و خودش می‌چرخه و حتی موسیقی پخش می‌کنه. موبایل‌های بچه‌ها معمولا از لحاظ طرز قرار گرفتن ساده‌ان. مثلا دور یه دایره‌ان یا همه از یه نقطه آویزون شده‌ان.

ولی موبایل فقط برای بچه‌ها نیست. با اینکه ایده ساده‌ایه ولی ظاهرا مخترع این نوع موبایل‌ها رو Alexander Calder می‌دونن. فکر کنم ما اولین بار یه مدلش رو که کار خود Calder بود تو محوطه دانشگاه Yale  دیدیم.

البته این مدل موبایل‌ها پیچیده‌ترن و معمولا بر اساس مرکز تقل اشیا به هم وصل می‌شن. این‌طوری نقطه تعادلشون خیلی راحت به هم می‌خوره و با یه باد کوچیک خیلی آروم تکون می‌خورن.

ما هم از وقتی به فکر خریدن وسایل بچه بودیم دنبال این بودیم که یه موبایل خوشگل بخریم. بعد از اینکه کلی مدل مختلف دیدیم علیرضا پیشنهاد کرد که خودمون درست کنیم. رفتیم از Michaels که یه مغازه‌ایه که وسایل کارهای دستی می‌فروشه یه سری سیم و قلاب و فوم و مقوا خریدیم و از رو یه مدلی رو اینترنت اینو درست کردیم (البته من فقط دستیار بودم):

بعد که حسابی تجربه‌هامون رو سر این یکی کردیم یکی دیگه هم درست کردیم این دفعه با طرح فیل برای بالای سر تختش: