بعضی وقتا وبلاگهای مامانها رو که میخونم که شرح روزشون رو نوشتن از آشپزی و بچه مریض یا لجباز و بشور و بساب برام سوال پیش میآد که بابای مربوطه تو این مدت چیکار میکرده.
آشپزی
آیفون
آیندهنگری
اخلاق
اریگامی
امریکا
اولینها
ایران
بابا
بانک
برکلی
بهتن
بچهداری
تقویم
تلویزیون
تنکسگیوینگ
تولد
جنگ
جیم
حاملگی
خانه
خبر
دنیا
دو سالگی
دوچرخه
دویدن
رانندگی
روزمره
زنان
سال نو
سرگرمی
سفر
سمپاد
سه سالگی
سوال
سیاست
شبکههای اجتماعی
شریف
شعر
شیردادن
طپش قلب
علائق
عکس
غر
فصلها
فوتبال
فیلم
لیست زندگی
لینک
متعلقات
متفرقه
مدرسه
مردم
مهاجرت
موسیقی
مونتسوری
نظر
نوامبر
نوستالژی
نوشتن
نویسنده
نکته
هالووین
هوا
وبلاگ
ورزش
وسایل بچه
ونکوور
پاریس
پروژه ماهانه
پرینستون
پزشکی
پلاک پنج
پنج سالگی
پول
چهار سالگی
کاردستی
کامپیوتر
کتاب
کرنل
کرونا
کریسمس
کلاس اول
کمبریج
یادگیری
یک روز در زندگی
Hanooz onghadr khanoom khoonedar vojud dare ke full time baray bache o khoonash bashe ;) …
به هر حال شب که مردا میان خونه. و بعد هم بعضی از این کسایی که من میگم خودشون کار میکنند.
رویا جون ام
دو تا نکته هست: یکی اینکه خوب ما بریم و فکر کنیم به صورت سنتی پدر به دلایلی اجتماعی و اقتصادی حضور کمتری در دوران رشد اولیه کودک دارد که اگر تاریخ ماجرا رو ببینیم در تمام جوامع همینگونه بوده و یادمون باشه تِئوری رشد کودک فروید که به عقده ادیپ و الکترا میرسه به خصوص برای فرزند پسر بر اساس همین عدم حضور روزانه پدر در محیط رشد کودک (خانه) شکل گرفته.
نکته دوم هم اینه که هیچ وقت یادمون نره نوشته های شخصی و روزمره همه ادمها حول محور اونها نوشته شده و ممکن پدر حضور داره ولی راجع به او نوشته نمیشه چون نویسنده مساله دیگری براش اهمیت داشته.
همون طور که شاید من راجع به گربم یا همسایم کم یا اصلا نمینویسم معنیش این نیست که اونا در زندگی من حضور ندارند
ای مردای بدبخت که کارشون اصلن به چشم نمیاد!!! خوب معلومه که مامانا هیچی نمینویسن از نقش آقای خونه! کسی از دور نگاه کنه فک میکنه مردا نشستن رو مبل و دارن تخمه میشکونن و فوتبال تماشا میکنن و انگار نه انگار!