هفت ماهگی

سپهر ۷ ماهه شد.

– ونکوور که بودیم دیگه کامل یاد گرفت که روی چهار دست و پاهاش بلند شه. با ترکیبی از این و سینه‌خیز به روش سربازها حسابی جلو می‌ره. دیگه اصلا نمی‌شه جلوش رو گرفت. سراغ همه چی می‌خواد بره. تازگی آشپزخونه رو هم کشف کرده و میاد تو آشپزخونه و به کارای ما نگاه می‌کنه.

– به آیفون و لپ‌تاپ از همه چی بیشتر علاقه داره. کافیه لپ‌تاپ رو یک ثانیه بگذارم زمین. از ذوق هول می‌کنه و بدو بدو میاد طرف لپ‌تاپ و تالاپ تالاپ دستاش رو می‌کوبه رو دکمه‌ها. هنوز هیچی نشده دکمه ۹ رو شکونده. به چیزای شفاف مثل لیوان و کیسه هم علاقه ویژه‌ای داره. به سیم هم خیلی علاقه داره که خب خیلی خطرناکه. جلوی سیم‌های چراغ و اینا که ثابته رو تا جایی که می‌شده متکا گذاشتیم که دستش نرسه ولی با سیم لپ‌تاپ‌ها نمی‌دونم چیکار می‌شه کرد.

– دیگه کتاب هم نمی‌شه به راحتی براش خوند. چون می‌خواد بیاد بگیرتش و بعد هم پاره پاره‌اش کنه. خوشبختانه انقدر کاتالوگ‌های مزخرف میاد که برای پاره کردن چیز کم نمی‌آره ولی دلم برای قبلا که ساکت می‌نشست تا براش قصه بخونم تنگ شده.

– صداهای بیشتری می‌تونه در بیاره. حتی یه چیزی شبیه بابا هم می‌گه. بعضی وقتا جلوش که می‌شینیم و حرف می‌زنیم انگار می‌خواد ادای ما رو دربیاره دهنش رو باز و بسته می‌کنه.

– غذا خیلی خوب می‌خوره (اگه چشمش نزنم!). معمولا برای صبحونه oatmeal با پوره گلابی، سیب یا موز یا مخلوطی از اینا می‌خوره. برای شام  هویج، سیب‌زمینی شیرین، نخودسبز و  کدو تنبل می‌خوره. بعضی شبا پوره یکیش یا مخلوط دو تاشون رو با rice cereal بهش می‌دم یا اینکه مرغ یا گوشت رو با پیاز و کرفس می‌پزم و بعد یکی دوتا از همین سبزیجات رو بهش اضافه می‌کنم. بعد که پخت پیاز و کرفسش رو جدا می‌کنم و بقیه رو پوره می‌کنم بهش می‌دم. اولش شبیه سوپه ولی من مقدار زیادی از آبش رو برمی‌دارم و بعدا با سبزیجات دیگه قاطی می‌کنم. چون قاشقی که به سپهر غذا می‌دم خیلی کوچیکه و اگه بخوام مثل سوپ رقیق بهش بدم  خیلی طول می‌کشه و احساس می‌کنم خیلی کمتر می‌خوره. می‌شنوم که تو ایران خیلی به بچه سوپ می‌دن. چقدر این سوپ‌‌ها رقیقه؟ دیگه نمی‌دونم چه چیزایی می‌تونم اضافه کنم به غذاهاش. لوبیا سبز و عدس رو به زودی امتحان می‌کنم. ولی میوه‌ها که الان خیلی‌هاش فصلش نیست و سبزیجات هم دیگه چیزی که نفخ‌اور و حساسیت‌زا نباشه به نظرم نیومده. شما ایده‌ای ندارید؟

– برنامه خواب شبش هنوز خیلی مصیبته. تو تخت خودش می‌خوابه ولی مرتب بیدار می‌شه و گریه می‌کنه. یا باید شیر بخوره یا اینکه رو پا تکون تکونش بدیم تا بخوابه. راجع به خواب خیلی وقته می‌خوام یه پست جدا بنویسم. وقت کنم حتما زود می‌نویسمش.

– در کل الان خیلی خیلی بچه‌داری لذت‌بخش شده. یعنی واقعا بودن و بازی کردن باهاش کیف داره. حسابی ما رو می‌شناسه و تا ما رو می‌بینه میاد طرفمون. کلی می‌خنده و می‌شه با حرف زدن و بازی کردن سرگرمش کرد. بعضی وقتا که جای غریبه باشه می‌شینه تو بغلم و سرش رو تکیه می‌ده رو سینه‌ام و از دور بقیه رو ارزیابی می‌کنه. اینکه بودنش با ما بهش آرامش می‌ده به منم آرامش می‌ده.

9 thoughts on “هفت ماهگی

    1. رویا Post author

      فکر کنم این وب‌لاگه رو خودت باعث شدی بشناسم. (یه بار ازش کیک تولد درست کرده بودی نه؟). وقتی دیدم قسمت بچه داره کلی ذوق کرده بودم ولی تقریبا هیچی نداره. هویج و سیب و گلابی فعلا. البته کاری که کرده ادویه اضافه کرده که منم می‌خوام سپهر هشت ماهش شد ادویه‌های مختلف رو امتحان کنم.

  1. سارا

    سلام رویا جونم خوبی؟ سال نو مبارک! خوشحالم که عید خوبی داشتین. همیشه شاد و
    پر از سلامتی باشه زندگیتون.

  2. فاطمه

    سلام رویا جون
    من اطلاعاتی در مورد اینجور چیزها ندارم
    اینی که میگم هم درست نمی دونم علمی هست یا نه ولی به نظر منطقیه
    اینکه یک مقدار خوبی از ویتامین و اینهای سبزی و میوه توی آبش هست
    می خواستم بپرسم آیا نمیشه اون آبش رو هم مثل شیر توی شیشه بهش بدی؟ نمی خوره؟

    1. رویا Post author

      آره آبش خوب باید باشه. من آبش رو دور نمی‌ریزم. وقتی می‌خوام سبزیجات بدون گوشت هم بپزم با همین آب اضافه درست می‌کنم. ولی شیشه رو می‌گن ندین. یعنی حتی بچه‌ای که تو شیشه شیر می‌‌خوره می‌گن غذا یا آب میوه و اینا رو تو شیشه ندین. چون تو این سن بیشتر از مواد غذایی برای بچه یاد گرفتنه. اینکه بتونه قورت بده.

  3. روجا

    والا اووکادو من دیدم بچه های ۶ ماه به بالا خیلی راحت میخورن. همینطور از میوه ها طالبی هم بد نیست.

    1. رویا Post author

      آره آواکادو اینجا بعضی‌ها به عنوان اولین غذا می‌دن. من شاید چون برای ما زیاد غذای آشنایی نیست ترسیدم حساسیت اینا ایجاد کنه بهش. ولی به زودی امتحانش می‌کنم. مرسی. راست می‌گی طالبی هم الان هست. بخرم براش ببینم خوشش میاد.

  4. لیلا

    آب سوپشو یا از اول کم بریز یا آحرش شعله رو زیاد کن که آبش کم بشه و به غلظتی که می خوای برسه.حیفه آبشو نخوره همه موادش می ره تو آبش.

    1. رویا Post author

      مرسی لیلا. گفتم در جواب فاطمه که دور نمی‌ریزم. باهاش غذاهای دیگه درست می‌کنم. فقط کنجکاو بودم که تو ایران چه مدلی غذا می‌دن.

Comments are closed.