یکشنبه اینجا روز مادر بود. پارسال علیرضا برام گل خریده بود. امسال هم همینطور. البته امسالی خیلی خوشگلتره!
وقتی همه جا حرف روز مادر بود فکر میکردم که چقدر احساس مادر بودن میکنم؟ حقیقتش اینه که هنوز نه خیلی. شاید انتظار یه حس عجیب غریبی رو دارم که هیچوقت پیدا نشه. شاید هم اولین باری که خودش بهم بگه مامان حسش کنم. انتظارای خیلی زیادی از خودم دارم واسه مامان بودن که دوست دارم هر سال روز مادر بهشون فکر کنم که چقدرشون رو تونستم برآورده کنم.
پست هشت ماهگی رو هم وقت نشده بود بنویسم که اونو هم با همین ادغام میکنم.
– هنوز چهاردست و پا راه نمیره (شاید هیچ وقت نره). ولی تو همون سینه خیز به روش سربازا! حسابی مهارت پیدا کرده و سرعتش خیلی خیلی زیاد شده. سر بر میگردونی از یه اتاق دیگه سر در اورده.
– اولا که شروع کرده بود به غلت زدن و سینه خیز رفتن خیلی مرزها رو نمیفهمید. به دیوار که میرسید باز هی سعی میکرد که جلوتر بره. ولی الان کاملا مسیر رو تشخیص میده و از دور هدف میگیره و از زیر صندلی یا کناره مبل که یه راه خیلی باریکه رد میشه.
– چند وقتی هست که دستش رو به چیزا میگیره و خودش رو بلند میکنه. اگه انگیزه خیلی قوی باشه مثلا آیفون رو روی مبل ببینه! تا حد وایسادن هم پیش میره ولی الان در موارد معمولیتر مهارتش فعلا اینه که تا روی زانوهاش بلند شه.
– خواب شبش هنوز اصلا بهتر نشده که بدتر هم شده. یکی دو شبه که تند و تند از خواب بیدار میشه. امیدم به اینه که به خاطر گذروندن این مرحله رشدش (تلاش برای وایسادن) باشه. تا جالا این طوری بوده که وقتی مرحلههای رشد خیلی مهمی داشته اخلاقش خیلی بد میشه. از یه طرف میخواد یه کاری رو انجام بده و وقتی نمیتونه غر میزنه و از طرف دیگه هی میخواد تمرین کنه اینه که خوابش کم میشه.
– غذا نسبتا خوب میخوره. از امروز شروع کردم بهش سه وعده غذا بدم. امیدوارم خیلی سخت نباشه! صبحها oatmeal با پوره میوه یا ماست با میوه و یکی دو بار هم یه کمی زرده تخممرغ میخوره. شبها مدلهای مختلف سوپ (البته نسبتا غلیظ) میخوره : عدس و گوشت و سیبزمینی شیرین، عدس و برنچ قهوهای با گوشت، مرغ و هویج و نخود سبز، مرغ و هویج و کدو. ظهرها هم میخوام سبزیجات و ماست بهش بدم.
– بیشتر مامانیه و تا از پیشش برم اعتراض میکنه. ولی به وضوح علیرضا رو حسابی تشخیص میده و از سرکار که میاد خوشحال میشه و بدو بدو میره طرفش.
– دو تا دندون پایینش یه کوچولو دراومدن. چقدر طول میکشه تا کامل بیان بیرون؟ الان خیلی وقته که شروع کردن به بیرون اومدن ولی هنوز کامل نیست. البته شاید همین یواش بودنش باعث شده که ناراحتی نکنه و گریه یا تب نکرده.
سلام رویا جان، روز مادر با تاخیر برات مبارک باشه، ما اونقدرا خارجی نیستیم!! ان شاء الله چند روز دیگه که به ایرانی روز مادر شد، دوباره خدمتتون تبریک عرض مینماییم
اول سلام
بعد ممنون بابت دلگرمی بهش نیاز داشتم
وبعد هم روز مادر مبارک .
دخترک من هم هنوز خواب شبش رو به راه نیست .دندون هم این خانم از 3 ماهگی دندونای پایینش در اومد اما الان دیگه تقریبا کامل شده .همین روزاس که 2تا بالایی ها هم نیش بزنه .دیگه باید کم کم خودت رو برای گاز های دردناک شیرین اماده کنی
من سر پسرک خیلی حجالت میکشیدم برای قربون صدقه رفتن اما بیخیال همه و این حجالت ها حسابی لذت ببر از همه لحظه های با گل پسرت .
سیب زمینی شیرین رو چطور براش اماده میکنی .با اینکه اینجا زیاده من هنوز نخریدم نمیدونم مزش طرفدار داشته باشه یا نه
آره خودم از گاز گرفتن نگرانم.
سیبزمینی شیرین رو عین همونطوری که سیبزمینی معمولی. پوست میکنم و تیکه تیکه میکنم و تو سوپ میریزم. یه مقدار از سیبزمینی پوست کندن و قاچ کردنش سختتره. ولی وقتی پخته میشه نرمتر از سیبزمینی معمولی هم میشه. قبل ةر که یه نوع یه نوع فقط بهش غذا میدادم کهم سیبزمینی شیرین رو یا توی فویل میپیچیدم و توی فر میگذاشتم یا اینکه بخارپز میکردم و بعد له میکردم.
مزهاش شیرینه و شاید اتفاقا بچهها بیشتر دوست داشته باشن.
ممنون از نوشتن این یادداشتها. در دنیایی که هر روز خبر بد و اتفاق ناخوشآیند میافتد، شنیدن و خواندن از کودکانای که دنیا را تازه کشف میکنند شادیآورست.
خواهش. مرسی که میخونین.
گل قشنگيه واقعاً
يه كم بزرگ بشه و بدونه كه روز مادر هست با نقاشي و كاردستي هايي كه خودش درست مي كنه به عنوان هديه، مي بردت به عرش از شوق مادربودن:)
آره خیلی منتظر اون روزام. البته دلم برای الانش هم تو بغلم جا میشه تنگ میشه.
روز مادر مبارک مامان رویا:) دندونا هم کم کم بزرگ می شن عجله نداشته باش:) همه هم تب نمی کنن برا دندون. دکترا که معتقدن دندون در آوردن باعث تب نمی شه یا تبش انقدر کمه که محسوس نیست.
مرسی :) آره من که عجلهای ندارم. مخصوصا که از گاز گرفتنش میترسم و دوست دارم بتونم حالا حالاها بهش شیر بدم. ولی عکس بچههای دیگه رو میدیدم که انگار یهو دو تا دندون در میارن تعجب کرده بودم که چرا طول میکشه.
رویا پسرکت با ایفون چی کار می کنه؟ یک فیلم بگیر بگذار روی فیس بوک.
آره حتما باید فیلم بگیرم ازش. میگیره میگذاره دهنش ولی ذوقی که میکنه براش خیلی جالبه.
رویا خانم
من عکسای پسرتون رو تو فیس بوک دیدم، شما دوست دوستم هستین تو فیس بوک. چه قده ناز و خوشگله ماشالله! من کلی قربون صدقه ش رفتم! خدا نگهش داره براتون (:
رویا جان سلام
راستش به سختی شیرینی و کیک میپزم.و تقریبا وقتی به بغل دارمش یعنی با هم .یه کارهایی رو تا خوابه انجام میدم بعد کارهایی که سرو صدا داره رو وقتی بیداره .یا روزهای شنبه و یکشنبه که اینجا تعطیله و همسرم خونه .
وقتی شروع کنی اول ممکنه از سرو صدای همزن بترسه اما بعد عادت میکنه خوششم میاد برای اینکه ترسش بریزه اون وسایل یا قسمت های بی خطر همزن یا وسایل اشپزخونه رو بهش میدم تا بازی هم بکنه جلو چشم خودم