این روزها دهمین سالگرد وبلاگستان فارسیه و خیلیها دارن راجع بهش مینویسند. وبلاگ من هنوز یه سه ماهی مونده که ده ساله باشه. ولی خب از قدیمیها حساب میشه. تا جایی که یادم میآد تو روزنامه شریف راجع به وبلاگهای فارسی خوندم و از اونجا رفتم و تک تک وبلاگهایی که راجع بهشون حرف زده شده بود رو پیدا کردم.
وقتی به وبلاگ صنم رسیدم و همه آرشیوش رو خوندم انگار تازه فهمیدم وبلاگ یعنی چی. دیروز گشتم و از آرشیو روزنامه شریف اون شماره رو پیدا کردم و دیدم که درست دو روز بعد از خوندن اون مقاله وبلاگ باز کردهام. هنوز باورم نمیشه که انقدر زود تصمیم گرفته بودم. با دستورالعمل حسین درخشان روی بلاگاسپات یه وبلاگ درست کردم به اسم Only Some Words و آدرس seashell. حقیقتش انقدر عجله داشتم و پرت بودم که دقیقا نمیدونستم که هرکدوم از این اسمها که انتخاب میکنم کجا میره. اون موقع چون گوگل ریدری هم در کار نبود حسین درخشان یه لیستی درست کرده بود از وبلاگهای فارسی. بهش میل زدم که منم وبلاگ درست کردهام تا اسمم توی لیست بیاد. اونم ترجمه کرده بود به تنها چند واژه و اسمم شد همین.
اولها خود بلاگر جایی برای کامنت گذاشتن نداشت و ارتباطها فقط از طریق ای.میل بود. بعد از یه مدت از یکی از این سیستمهای کامنتگذاری مجانی از جای دیگه نصب کردیم (بعد از یه مدتی دیگه اکانت نمیداد ولی رضای عرایض یک یوزنیم پسورد بهم داده بود). کلا کامنت گذاشتن برای من یکی از نقطههای مهم وبلاگ نوشتن بود و الان خیلی وقتها تاسف میخورم که هم به خاطر فیلترها هم به خاطر گوگل ریدر کامنت خود وبلاگها از رونق افتاده.
تو این مدت سر و قیافه وبلاگم رو خیلی عوض کردهام و به همین خاطر یه مقدار خوبی اچ.تی.ام.ال و مقدار کمی برنامهنویسی وب رو یاد گرفتم.
تو نوشتههای خیلیها که از وبلاگ نوشتنشون گفته بودند دیدم از این حرف زدند که چقدر در زندگیشون تاثیر گذاشته، دوستای جدید پیدا کردهاند و حتی شغلشون و شخصیتشون تحت تاثیر وبلاگشون بوده. من واقعا نمیدونم که چقدر وبلاگنویسی تو زندگیام اثر گذاشته. معمولا روی مطلبی که میخوام بنویسم وقت زیاد میگذارم و این باعث میشه که به اون موضوع بیشتر فکر کنم یا راجع بهش تحقیق کنم و نوشتن راجع بهش فکرم رو منظمتر کرده و البته بعدش هم کامنتها و مخالفتها و نقدها چیزای بیشتری بهم یاد داده.
وبلاگ نویسی حداقل فعلا باعث نشده که دوستی پیدا کنم که بعد در خارج از محیط آنلاین با هم معاشرت کنیم. فکر میکنم برعکس، تعداد زیادی از خوانندههای اینجا کسایی هستند که قبلا همدیگه رو میشناختهایم. ولی محیط آنلاین خودش برام یه زندگی دوم شده. اینجا هم مثل زندگی بیرون خیلی اجتماعی نیستم و لی دوستهایی دارم که من وبلاگ اونا رو میخونم و اونا هم وبلاگ منو و بیمزهترین مطلب ممکن رو هم که نوشته باشم برام تو گوگل ریدر لایک میزنند. من زندگی اونا رو دنبال میکنم و اونا زندگی منو. شده که تو وبلاگم سوالی بپرسم و جواب گرفته باشم یا حتی نگفته راهنمایی گرفته باشم.
خیلیها با وبلاگهای پرطرفدار و مشهور، کسایی که وبلاگ قسمت خیلی بزرگی از شخصیتشون بوده وبلاگهاشون رو بستهاند و دیگه نمینویسند ولی من با پررویی این وبلاگ فزرتی رو ده ساله نگه داشتهام. فعلا هم قصد ندارم ببندمش ببینم تا کی دوام میآرم.
سلام
یک عاااااااالمه از نوشته های قبلی ت روخوندم! قبلا ها تو بلاگ اسپات خیلی بیشتر مینوشتی، خوشممیاد که اونجوری بنویسم…
سلام!
تولد سپهر مبارک!
اول اینکه اومدم کامنت بذارم که کامنت بذارم! از بیماری گودر خونی فرار کنم!
بعدش هم اینکه علاوه بر اینکه از نزدیک می شناسمت، و قاعدتا به این خاطر دنبالت می کنم، ولی اگه نمی شناختمت هم وبلاگت رو می خوندم. از نوشته هات خیلی خوشم میاد. و اینکه کل آرشیوت رو خوندم و یه روز سیما بهم گفت حوصله ام سر رفته، یه وبلاگ بگو آرشیوشو بخونم، گفتم وبلاگ رویا آرشیوش عالیه! خوندن آرشیوت یکی از لذت بخش ترین آرشیو خونی هاست!
خلاصه که خدا قوت! و آرزو می کنم همیشه موفق و خوشبخت باشی!
Man ke hamishe tarafdare par o pa ghors neveshtehat budam. kam minevisi vali hamishe khoob minevisi. :*
your blog is my friend! I’m glad you’re writing everyday.
اوووووه یعنی واقعا داره میشه ده سال که من مطالب این وبلاگ رو می خونم!!!!
احسنت به این پشتکاری که داشتی و انشاءاله بعد از این هم خواهی داشت :)