واقعا این شبا خیلی سخته برام چیز نوشتن. شاید باید این مدت رو مرخصی میدادم. درسته که برعکس روزهای قبل که بیشتر روز خونه هستم و شاید اتفاقی نباشه که ازش بنویسم ولی خب وقت بیشتری دارم برای فکر کردن. این روزها که مامان اینا هستند تقریبا هرروز میریم بیرون.
مثلا امروز رفتیم یه جایی به اسم Coronado. جای خیلی شیک و قشنگیه و یه هتل خیلی بزرگ داره که درست دم ساحله. این مجسمه هم که عکسش رو گذاشتم تو حیاط اونجا بود.
ولی خب باید از صبح به هزار تا چیز فکر کنم. اینکه کجا بریم. چه ساعتی بریم و چه ساعتی برگردیم که سپهر هم زیاد اذیت نشه. چیا براش ببرم که سرد اگه بود بپوشه، گرم اگه بود بتونه راحت در بیاره. غذا براش ببرم. خودمون کجا بریم غذا بخوریم که هم خوب باشه هم نزدیک باشه هم به ذائقه مامان اینا بخوره. ساعتهای خالی که برای فکر کردن به اینکه چی بنویسم مناسب بودن الان با این فکر کردن به چیکار کنیمها پر میشن یا اینکه با ماماناینا حرف میزنیم و فیلم نگاه میکنیم.
یعنی عکسایی که میگذارم به عنوان یه پست در روز کافی نیستند؟
امکانش هست بفرمایید دوربینی که عکس پست قبل رو گرفتید چی بوده؟ واقعآ عکس زیبایی شده.
مرسی از تعریف از عکس. با آیفون گرفتهام و قشنگی از سوژه بوده نه از کیفیت دوربین یا مهارت عکاس!
هرچند عادت کردم که هرروز بیام و چک کنم وبلاگت رو اما به نظرم با توجه به برنامه شلوغی که این روزها داری شاید بشه به همون عکسهای قشنگی که می ذاری راضی بود فعلا ;)
منم دلم مامانم اینا رو خواست خیلییییییییی