Monthly Archives: October 2011
تعمیمها
انگار من مجبور نباشم نمینویسم! این مطلب رو دو روزه شورع کردهام به نوشتن. دیگه پستش میکنم.
این روند یادگرفتن کلمهها و مفهومها تو بچهها هم خیلی جالبه. که چهطوری بعضی چیزا رو تعمیم میدن و بعضی چیزا رو نه. مثلا یکی از اولین چیزها توپ که البته اولش سپهر بهش میگفت قلقل. خودش دو مدل توپ داشت و شاید مثلا یک مدل هم تو کتابش دیده بود ولی هر چیز گردی که میدید (گوشت قلقلی، هندونه، …) فوری میگفت قلقل و الان هم میگه توپ.
یا مثلا آب. آب رو فقط آبی که از شیر میاد دیده که ما بهش بگیم آب و وقتی که تو لیوانشه. ولی اولین بار که آب دریا رو هم دید گفت آب (البته با فتحه و تشدید روی ب) . تازگی هم میره دم پنجره استخر رو میبینه میگه آب آب.
یه مورد جالب دیگه دست زدنه. وقتی جلوش دست میزنی یا بهش بگی دست دستی، با بگی آفرین برای خودش دست میزنه. ولی جالبیش برام اینه که تو رادیو صدای دست زدن که میشنوه هم دست میزنه.
بعد حالا ما وقتی به به چیز خطرناکی دست میخواد بزنه بهش میگیم جیزه. یکیش هم بخاری دیواری که خب تا حالا چون تابستونه روشن نبوده ولی خب از ترس اینکه بعدا هم دست نزنه به اون هم هی میگیم جیز. سپهر فقط همین بخاریه رو یاد گرفته و خیال میکنه اسمش جیزه!
یا مثلا اسم خودش رو وقتی صدا میکنی برمیگرده. رو دیوار اتاقش حروف چوبی چسبوندیم که نوشته سپهر. صبحها که از خواب بلند میشه به چیزای مختلف تو اتاقش اشاره میکنه میگه چی؟ ما هم اسم تک تک چیزا رو بهش میگیم. بعد اون روز میخواستم بهش یاد بدم که در جواب اسمت چیه بگه سپهر. بهش میگم اسمت چیه؟ جوابی که نمیده خودم میگم سپهر. برمیگرده رو دیوار اون جروف چوبی اسمش رو نگاه میکنه!
با يه سيم و يه ليوان بازى مى كنه
دیروز و امروز همش به کارای تکنیکال گذشت. دیروز سیستم عامل جدید آیفون و آیپد اومد. هر دو تا رو گذاشتم آپدیت شدن. بعد باید سیستم عامل خود کامپیوترها رو هم آپدیت میکردم. یکی لپتاپ خودم یکی کامپیوتر خانواده. همه اپلیکیشنهای آیفون و آیپد و یکی دو تا برنامههای روی کامپیوترها هم باید جدید میشدن.
با این سیستم عامل جدید یه امکانی اضافه شده به اسم icloud که یه سری چیزا از جمله موسیقی و عکسا رو بین تمام وسایلت هماهنگ میکنه. یعنی عکسی که مثلا با آیفون میگیری فوری روی کامپیوترت و برعکس. این برای من هیجان انگیز بود چون عکسای سپهر رو کامپیوتر میگذاریم ولی بعد دوست داریم مهمونیای چیزی که میریم به دیگران هم بعضی از عکسا رو نشون بدیم. البته اونقدری که براش هیجانزده شده بودم خوب نبود. این icloud فقط ۱۰۰۰ تا عکس آخر رو هماهنگ میکنه در حالیکه من دوست داشتم میتونستم یه سری عکسی که انتخاب میکنم رو همه کامپیوترها و تلفنها باشه.
حالا همه این چیزا نسبتا خوب پیش رفت. صبح اومدم یه ای.میل ساده رو تو اکانتم عوض کنم. ولی نمیدونم چرا بعد دیگه نه با ای.میل قدیمی میتونستم وارد بشم نه با ای.میل جدید. هرچی هم تمام راهحلهای آنلاین رو امتحان کردم و به پشتیبانی apple زنگ زدم درست نشد که نشد. اگه تو آپدیت کردنها مشکلی پیش اومده بود باز یه چیزی، خندهداریش همین بود که عوض کردن یه ای.میل همونقدر وقت گرفت که ۴ تا دستگاه رو آپدیت کردن. و آخرش هم هنوز درست نشده.
مامان و بابام امروز صبح رفتند. سپهر خیلی زود بهشون عادت کرده بود و همونطوری که میآد و با اصرار میخواد که ما یه کارایی براش بکنیم سراغ مامان و بابا هم می رفت. مثلا کاغذ و مداد شمعی رو کشون کشون با خودش میبرد پیش مامانم که براش چشم چشم دو ابرو بکشه. حالا نمیدونم فردا صبح پاشه متوجه میشه که نیستند یا نه.
این مدت حسابی بدعادت شدم که روزها تنها نباشم و بیرون بریم یا تو خونه کارهای خونه رو بکنیم یا با سپهر بازی بکنیم. وقت برای اینترنت بازی کمتر شده بود چون شبا مینشستیم در حال تخمه یا میوه خوردن فیلم میدیدیم. خلاصه دوباره شبا بیکار شدم و شاید باز سعی کنم هرشب وبلاگ بنویسم.
پروژه سی روزه بعدی رو چون بهش فکر نکرده بودم چیز هیجانانگیزی نیست. در واقع خجالتآوره که اعتراف کنم من خیلی نامرتب مسواک میزنم. اینه که پروژه روزهای آینده اینه که هرروز صبح و شب مسواک بزنم. چون چیزیه که امیدوارم دیگه ادامه دار باشه پروژه بعدی رو از اول ماه نوامبر شروع میکنم که مرتبتر باشم.
درسهای دانشگاه استفورد هم از امروز شروع شدند.