Monthly Archives: October 2011

پایان سی روز

خب فکر کنم امروز یک ماه می‌شه از روزی که پروژه سی روزه رو شروع کردم. این ۳۴مین پستم خواهد بود البته ۶ تاشون فقط عکس هستند. هرروز نوشتن واقعا کار سختیه. مخصوصا برای من که عادت داشتم سر هر پست خیلی وقت بگذارم که خب برای هر روز نوشتن دیگه نمی‌شد اینکار رو کرد. بعضی وقتا خوب بود مثلا برعکس قبل که برای دو خط نوشتن  کارای جدیدی که سپهر می‌کنه دو روز وقت تلف می‌کردم تند و تند تایپ می‌کردم و پست می‌کردم. ولی خب یکی دو تا چیز تو ذهنم بود که دوست داشتم بنویسم ولی چون دوست داشتم بیشتر روشون وقت بگذارم ننوشتم. مثلا سخت گرفتن در تربیت بچه‌ها، یا اسباب‌بازی‌های پسرونه و دخترونه. و خب بعضی چیزا رو هم از اون قدری که دوست داشتم ناقص‌تر نوشتم. مثلا پست درس‌های آن‌لاین دانشگاه استنفورد که دوست داشتم بیشتر توضیح راجع به استادهایی که این درسا رو می‌دن یا منابع دیگه‌ای برای درس‌های آن‌لاین بگذارم ولی دیگه وقت نداشتم. خودم از خیلی قبل برای درس هوش مصنوعی ثبت‌نام کرده بودم و دیروز که ای.میل اومد که به زودی شروع می‌شه گفتم فوری اینجا بنویسم و وقتی داشتم دنبال لینک‌ها می‌گشتم که بگذارم تازه فهمیدم دو تا درس دیگه هم ارایه می‌شه!

شاید مخصوصا تا وقتی مامانم اینا هستند کمتر از روزی یه پست بنویسم ولی سعی می‌کنم از این به بعد مرتب‌تر بنویسم. مرسی که می‌خونین.

درس در دانشگاه استنفورد

خیلی از دانشگاه‌‌ها هستند که درس‌هاشون رو آن‌لاین مجانی گذاشته‌اند. بعضی‌هاشون فقط متن هستند، بعضی‌ها ویدیو. بعضی‌ها نمونه تمرین و امتحان هم دارند. ولی امسال دانشگاه استنفورد یه کاری که شروع کرده اینه که سه تا درس رو همزمان با خود درس که تو دانشگاه ارائه می‌شه به صورت کامل رو اینترنت هم می‌گذاره. کامل یعنی هم جلسه کلاس درس به صورت ویدیو آن‌لاین گذاشته می‌شوند و هم تمرین و کوییز و امتحان گذاشته می‌شه و هرکسی که آن‌لاین هم برای درس ثبت‌نام کرده می‌تونه تمرین‌ها رو حل کنه و تحویل بده و حتی امتجان بده.

این سه تا درس یکی آشنایی با هوش مصنوعیه، یکی درس ساختمان داده‌‌ها و یکی هم یادگیری ماشین هستند. مخصوصا درس هوش مصنوعی خیلی  خیلی طرفدار داشته و تا جایی که یادمه بیشتر از ۱۱۵ هزار نفر اسم نوشته‌اند.

مهلت ثبت‌نام تا ۹ اکتبره (۱۷ مهر) و کلاسا از فرداش شروع می‌شه. ویدیوها قراره رو یوتیوب باشن (البته بهشون گفته شده بود که یوتیوب بعضی کشورها فیلتره و گفته بودند که در فکر اینکه جای دیگه بگذارند هم هستند). هرکسی می‌تونه انتخاب کنه که به عنوان دانشجوی پایه (Basic) ثبت‌نام کنه یا به عنوان دانشجوی پیشرفته (Advanced). دانشجوی پایه فقط ویدوها رو نگاه می‌کنه ولی دانشجوی پیشرفته تمرین‌ها رو هم حل می‌کنه و امتحان هم می‌ده. البته مدرکی بهش داده نمی‌شه ولی اگه نمره قبولی بگیره یه ای.میلی که نشون بده درس رو گذرونده بهش می‌زنن.

اگه رشته‌تون کامپیتره و به این درسا احتیاج دارید یا بهشون علاقه دارین یا دلتون برای درس خوندن تنگ شده یا کنجکاوین که درس‌های استفورد چقدر سختن یا آسون می‌تونین یکی یا همه این درس‌ها رو بگیرید.

سیزده ماهگی

مثل اینکه بعضی‌ها نمی‌تونن عکس‌هایی که با تلفنم می‌گذارم رو ببینن. instagram انگار خودش تو ایران فیلتر نیست ولی عکساش رو روی سرورهای آمازون می‌گذاره که ظاهرا چک کردم فیلتره. نمی‌دونم چه کاری راجع بهش می‌تونم بکنم. چون عکسا رو با تلفنم می‌گیرم و همون‌جا که هستم پستشون می‌کنم. حالا باز یه فکری می‌کنم شاید بتونم کاریش بکنم.

امروز سپهر ۱۳ ماهش شد. باورم نمی‌شه انقدر زود زود بزرگ می‌شه.

بیرون که می‌ریم تو ماشین برای اینکه حوصله‌اش سر نره آهنگ بچه‌ها رو براش می‌گذاریم. این روزا که مامان اینا هستند و من ماشین پیش سپهر صندلی عقب می‌شینم وقتی به آهنگی می‌رسه که می‌دونه من بلدم دستاش رو تکون تکون می‌ده که یعنی بخون. فکر کنم حسابی عادت کنه که من اونجا پیشش می‌شینم و نمی‌دونم که وقتی دوباره من جلو بشینم ساکت خواهد نشست یا نه.

امروز برای اولین بار بدون اینکه تشویقی از طرف ما باشه خودش بلند شد و دو سه قدم رفت طرف کتاب‌خونه. هنوز ولی خیلی محافظه‌کاره نسبت به راه رفتن. نمی‌دونم که باز هم تکرارش می‌کنه یا نه.

چی بنویسم؟

واقعا این شبا خیلی سخته برام چیز نوشتن. شاید باید این مدت رو مرخصی می‌دادم. درسته که برعکس روزهای قبل که بیشتر روز خونه هستم و شاید اتفاقی نباشه که ازش بنویسم ولی خب وقت بیشتری دارم برای فکر کردن. این روزها که مامان اینا هستند تقریبا هرروز می‌ریم بیرون.

مثلا امروز رفتیم یه جایی به اسم Coronado. جای خیلی شیک و قشنگیه و یه هتل خیلی بزرگ داره که درست دم ساحله. این مجسمه‌ هم که عکسش رو گذاشتم تو حیاط اون‌جا بود.

ولی خب باید از صبح به هزار تا چیز فکر کنم. اینکه کجا بریم. چه ساعتی بریم و چه ساعتی برگردیم که سپهر هم زیاد اذیت نشه. چیا براش ببرم که سرد اگه بود بپوشه، گرم اگه بود بتونه راحت در بیاره. غذا براش ببرم. خودمون کجا بریم غذا بخوریم که هم خوب باشه هم نزدیک باشه هم به ذائقه مامان اینا بخوره.  ساعت‌های خالی که برای فکر کردن به اینکه چی بنویسم مناسب بودن الان با این فکر کردن به چیکار کنیم‌ها پر می‌شن یا اینکه با مامان‌اینا حرف می‌زنیم و فیلم نگاه می‌کنیم.

یعنی عکسایی که می‌گذارم به عنوان یه پست در روز کافی نیستند؟