Monthly Archives: November 2011

استقلال در غذا خوردن

همیشه دوست داشتم که سپهر خیلی زود مستقل بشه تو غذا خوردن. ولی حالا که پای عمل رسیده‌ام می‌بینم خیلی سخته. یه سری غذاها رو که می‌تونه با دست برداره می‌گذارم جلوش خودش بخوره. مثلا نون پنیر صبحونه یا میوه‌های عصر. ولی خب غذاهای دیگه که درست می‌کنم براش احتیاج به قاشق دارن و با اینکه خیلی سعی می‌کنم  تمرین کنه هنوز نمی‌تونه با قاشق غذا بخوره. ولی از امروز تصمیم گرفتم که سعی کنم همه غذاهایی که می‌خوره جوری باشن که بتونه با دست بخوره. البته با توجه به اینکه تازگی هم علاقه پیدا کرده همه چی رو اول آزمایش کنه و یه سری له‌شون کنه و ببینه رو زمین که افتادن چه جوری می شن و رو میز که پخش و پلا شدن چه طوری، خیلی کار آسونی نیست ولی خب امیدوارم زود یاد بگیره. ببینم طاقتم چقدره. از پیشنهاد برای غذاهایی که می‌شه با دست خورد هم خیلی استقبال می‌شه.

حساسیت

از هفته پیش سپهر تنش دونه زده. دونه‌های سفید ریز که مثل جوش هستند. تمام شکم و پاها و دستا و رو صورتش. بردیمش دکتر. چون نه تب داره نه خارش داره دکتر گفت حساسیته. ولی هیچ چیزی تو زندگیش عوض نشده که فکر کنم به اون حساسیت داشته. نه غذای جدیدی خورده. نه شامپو یا مایعی که باهاش لباساش رو می‌شوریم عوض شده.

تنها چیزی که به عقلم می‌رسه اینه که چون تازه راه افتاده و می‌خواستم با کفش راه رفتن رو هم تمرین کنه می‌بردمش بیرون رو چمن‌های بیرون خونه راه می‌رفتیم و بعدش هم یه کم می‌نشستیم و بازی می‌کردیم. ولی خب دکتر فکر نمی‌کرد از اون باشه. مخصوصا که چون هوا یه کم ختکه شلوار بلند و بلوز و ژاکت تنشه.

با اینکه اصلا اذیتش نمی‌کنه ولی خیلی عصبیم کرده این جوش‌هاش و هی منتظرم زود خوب شه.