تغییراتی که ما تو خونه دادهایم از وقتی سپهر به دنیا اومده یه سری در راستای حفظ سپهر بوده یه سری در راستای حفظ وسایل! بعضیها موفقیت آمیز بوده و بعضیها نه.
– دو تا طیقه پایین کتابخونه رو خالی کردهام و یه سری کتابهای به دردنخور و یه سری کتابهای خودش رو گذاشتهام که میره سراغشون و بعضی وقتا هم پاره پورهشون میکنه.
– کتابخونهها و کمدها رو به دیوار پیچ کردهایم که اگه ازشون بالا بره روش نیافتن.
– به کابینتهای پایین تو آشپزخونه یه سری قفلهای آهنربایی که با فشار باز نمیشن وصل کردم که ایدهشون خیلی خوب بود ولی نمیدونم چرا بعد از یه مدت یا بسته نمیشدن یا اگه بسته میشدن زود باز میشدن. ولی خب تو کابینتهای پایین هم هیچ چیز خطرناکی نیست ولی هر از گاهی سپهر میره سراغشون و مثلا آلومینیوم فویل رو همه باز میکنه یا کیسههای فریزر رو دونه دونه از جعبهش میاره بیرون.
– به گوشههای میز یه سری بالشتک چسبونده بودیم که سرش نخوره ولی به ساعت هم نکشید و از جا کندشون. بعد تازه ادای ما رو هم در میاره و تا اینا رو میبینه میکندشون و میگه «ئه کندیش؟ ای بابا!»
– هم برای اینکه سرش به میز نخوره و هم اینکه سراغ شومینه که البته خاموشه ولی خب توش خاکستر هست نره و رو سنگ جلوی شومینه زمین نخوره و هم اینکه فضا برای راه رفتن داشته باشه میز رو گذاشتیم جلوی شومینه.
– یه فرش ایرانی داریم که تو هال پهن میکردیم برش داشتیم از ترس اینکه با مداد شمعی یا دست توتفرنگیای کثیفش نکنه.
تو این دو تا مورد آخر مخصوصا برداشتن فرش علیرضا مخالف بود و میگفت نباید خونهمون رو زشت کنیم و اینکه وسیله برای استفاده کردن و خراب شدنه و احتمالا قیمت لپتاپهامون هم قیمت فرش باشه که خب جلوی دست هستند.
سوال منم بیشتر تو همچین موردهایی بود.
بعضیها فکر میکنن که آدم نباید زندگی خودش رو اونقدر تغییر بده برای بچه. و اصلا برای بچه بهتره که یاد بگیره چه چیزهایی خطرناک هستند و «نه» یعنی چی. مخصوصا که همونطور که تو کامنتها هم گفته بودند حالا تو خونه خود آدم چیزا رو جمع کنه وقتی میره جای دیگه چی؟ ولی بعد یه کسای دیگه فکر میکنند که نه رو تا جای ممکن نباید گفت. بهتره که محیط روزمره بچه طوری باشه که به همه چی بتونه دست بزنه و امن باشه که لازم نباشه هر دقیقه ثانیه بهش گفت نه. این طوری یاد میگیره که نه چیز خیلی جدیایه و هر دقیقه و ثانیه گفته نمیشه و البته برای اعصاب و روان آدم هم راحتتره که لازم نباشه دنبال بچه راه بری که به چیزی دست نزنه یا چیزی رو خراب نکنه.
تو چیزایی که فقط ممکنه خراب میشن اگه آدم نخواد مدل زندگیاش رو خیلی عوض کنه باید سعی کنه اینو قبول کنه که اگه هم خراب شد دیگه شده و فدای سرش. ولی تو چیزایی که به امنیت بچه مربوطه یه کم مساله پیچیدهتره. چون از یه طرف یه دقیقه غفلت ممکنه یه عمر پشیمونی بیاره. ولی از طرف دیگه بچه رو زمین صاف هم ممکنه بخوره زمین و سرش بشکنه. مثلا این مقاله نیویورک تایمز کلش راجع به میز وسط هال بود. آمار داده که تو یه سال بیشتر از ۱۴۳۰۰۰ بچه زیر ۵ سال به خاطر جراحتهای مربوط به میز کارشون به اورژانس کشیده شده. داستان کسایی رو گفته که سر بچه خورده به میز و شکسته و بعد جای شکستگیاش مونده یا دندونش خورده و شکسته. و بعد نظر کسایی که گفتند به هر حال نمیشه همه خونه رو با بالشت پوشوند و بچه باید یاد بگیره که دنیا چیزای خطرناک هم داره.
به خدا تو ایران نمی شه عکس های وبلاگتون رو دید.
ما هنوز زوده کارمون به این جاها بکشه ولی در فکرش هستم که باید چکار کرد. مثل هر چیزی باید میانه رو بود ولی همین تعیین میانه کار آسونی نیست.
فکر می کنم بدون اینکه آدم پارانویا بگیره، چیزهایی که مربوط به امنیته شوخی بردار نیست ولی بعد باید قبول کنیم که بچه با همین بلاهای کوچیکه که بزرگ می شه و بعد هم فرش، خونه آدم بچه دار لک می شه, ظرف، خونه آدم بچه دار می شکنه و …
Roya, baraye shomine ye safhe haye felezi hast ke jolosh mizaran ke khune ham tamiztar bemune. bache ham nemire un tu. baraye mize vasate hal ham barenke khune ghshangisho az dast nade, in mizaye charmi ke storage ham dare ehtemalan khataresh bare bache ham kamtare. farsho ham mishe ta chand vaght ke yad begire rush rukesh keshid, rukeshaye kheili ghashang ham man iran didam…ina albate be zehne man mirese vali chon saam hanuz kheili munde be unja berese nemidunam aslan be dard mikhoran ya na :p