قبلا فکر میکردم روند یادگیری حرف زدن بچهها اینه که اول هی هرچی بهشون میگی تکرار میکنند و بعد کم کم میفهمن که این کلمه به چه جسم با موقعیتی مربوطه. ولی ظاهرا اینطوری نیست.
سپهر تا الان خیلی کم کلمهها رو بعد از ما تکرار میکنه. یه سری کلمهها رو دیگه الان کاملا معنیشون رو میدونه و درست استفاده میکنه. ولی یه سری زیادی هم که کلمه میگه این طوریه که دوست داره کلمه بعدی اون چیزی که ما میگیم رو بگه. فکر کنم اولین موردش رو تو عددها کشف کردیم.که بهش میگی یک، میگه دو، میگی دو، میگه سه، و همین طور الان تا بیست به جز ۱۷ و ۱۸ و ۱۹ همه رو میگه.
بعد کم کم تو کتابهاش فهمیدم که اگه کلمه آخر جمله رو صبر کنم و نگم فوری خودش میگه. مثلا یه کتابی داره که متضادهاست. وقتی بهش میگی big. میگه and small. میگی short میگه and tall. کل این and و کلمه بعدش هم براش با هم یکیه فکر کنم! یا مثلا تازه فهمیدم که کلی از شعرهایی که براش میخونم کلمههای آخر بیتهاش رو حفظه. علیرضا میگه پس همین که هی به ما درخواست این شعر و اون شعر رو میده. میخواد حفظ کنه! مثلا گنجشک لالا رو که براش میخونم، بعد از مصرع اولش میگه لالا و بعد از مصرع دوم میگه بالا. خیلی کف کرده بودم که چه جوری تفاوت این دو تا رو هم فهمیده و میگه. البته نه اینکه همه رو درست بگه. مثلا توپ سفیدم رو که براش میخونم: قل قل میخوره تو زمین …، به جای ورزش میگه بازی!
جدا یعنی میفهمه مفهوم عددها رو؟ یا مثل شعر تکرار میکنه؟ این کتاب هاش که گفتی، کدوم کتابها هست؟ میشه اسماشونو بگی؟ راستی تو این زبان dunsten رو توی بچگی سپهر امتحان کرده بودی؟
فکر نکنم بفهمه خیلی. فقط ما هر عددی رو بگیم بعدیش رو میگه. کتاب زیاد داره. یه سری کتاب که خیلی دوستشون داره نوشتههای Sandra Boynton هستند. کتاب فارسی که از ایران اوردیم کتابهای شیمو رو خیلی دوست داره. ولی خیلی عجیبه برام که اونا رو با اینکه زیاد میخونیم کلمههاش رو حفظ نکرده. نه این زبان رو امتحان نکرده بودم. کتابی که خونده بودم که مال دکترای اطفال امریکا بود گفته بود که فهمیدن گریه بچه برعکس چیزی که میگن آسون نیست و خودتون رو سرش اذیت نکنین. منم سعی خاصی نمیکردم با توجه به موقعیت حدس میزدم مشکل چیه.
جالبه… منم توی یک کتاب می خوندم که اینجوری نیست که آدم فکر می کنه که بچه کلمه ها را حفظ می کنه. واقعا می فهمه. برای همین هم می تونه جمله هایی بسازه که تا حالا نشنیده.
راستی شما توی خونه باهاش فارسی و انگلیسی با هم کار می کنید؟
ما کلا که فارسی حرف میزنیم و شعرای فارسی میخونیم و کتاب هم یه سری که از ایران اوردم فارسیه. ولی خب کتابهای انگلیسی رو که اینجا خریدم معمولا انگلیسی میخونم. اکثرا که ریتم دارن و ترجمه کردنشون سخته. و کلا هم نمیدونم چرا کلمههای کتابهای انگلیسیاش رو بیشتر تکرار میکنه.
ای جانم عزیزززز!!!!
خدا حفظش کنه
چه خوبه میفهمه معنی بازی و ورزش رو که هم معنی هستن. من تو دختر خودم دیدم که مدتها هیچی نمیگفت و معلوم بود کلمات رو داره جذب میکنه و بعد یک دفعه نشون داد چیها داره تو مغزش :) :) ولی خیلی بامزه است اولین جملهای که میسازن و حرف زدنشون…. :)
حالا سوالهای فضولی اعصابخردکن: انگلیسی هم باهاش حرف میزنید؟ یا کتاب میخونید؟ نگران لهجهاش نیستید؟
و اینکه کی میخواهید مهدکودک رو شروع کنید؟ حتی به صورت دو روز در هفته و فقط سه ساعت، برای زبان! من برای این یکی بچهام این کار رو میکنم که خیلی زود، مثلا از چهارده ماهگی میذارم مهد، خیلی کم و کوتاه فقط برای اینکه با زبان اینها با لهجه خودشون آشنا بشه….
ببخشید اگر فضولی بود و امیدوارم بهت حس بد نده، چون منظورم این نبود :)
آره شنیدم که بعضی بچهها مدتها حرف نمیزنن و یهو همه چی میگن. خیلی روند یادگیری بچهها کلا برام جالبه.
چرا میگی فضولی اعصاب خرد کن؟ من خوشم میاد اتفاقا!
ما حرف نه فقط فارسی حرف میزنیم. ولی کتاب رو همونطور که به نوشا هم گفتم معمولا اگه انگلیسی باشه و بیشتر ریتم باشه تا داستان انگلیسی میخونیم. ولی یه سری کتاب فارسی هم از ایران اوردم که اونا رو فارسی میخونم. چرا نگران لهجه اش هستم ولی احساسم اینه که کلمههای اصلی که داره یاد میگیره فارسیه.
چرا خیلی دوست دارم بگذارمش چند ساعت و بعد کم کم مثلا یکی دو روز مهدکودک. یه مقدار هم گشتم ولی نزدیکمون چیزی که پاره وقت قبول کنن پیدا نکردهام. بازم باید بگردم. برنامهام این بود که از یک سال و نیم شروع کنم که داره حسابی نزدیک میشه و باید بجنبم.
چه ناز. واقعا بچه ها شگفت انگیزن. در ضمن رویا جون من تا حالا در مورد بچه ها از اینجا خیلی چیزها یاد گرفتم. ممنون که دانسته هات رو به اشتراک میزاری.
رویا جون میشه بگی کتاب خوندن رو چطوری برای سپهر شروع کردی که علاقه مند شد؟ اخه چند تا بچه ای که دور و بر من بوده اند هیچوقت ندیدم علاتقه ای نشون بدن که کسی براشون کتاب بخونه… میشه خواهش کنم یکبار در این باره بنویسی؟:)
من کار خاصی نکردم راستش و شاید بعدا سپهر هم تغییر کنه. ولی کلا همیشه براش کتاب میخوندهام. از وقتی دو سه ماهه بود و تمرکز هم نمیتونست بیشتر از چند دقیقه بکنه. بعد هم اینکه کتاب رو با هیجان و صداهای مختلف میخونم. البته نه خیلی تئاتری چون بلد نیستم ولی خب مثلا اگه بچه باشه با صدای بچه میخونم.
زهرا هم از خیلی کوچیکی همین جوری شعرایی که براش می خوندیم یاد گرفت یعنی کلمه های آخر هر بیت رو می گفت. برا مهد رفتن هم بد نیست یه پرس و جو کنی. بعضیا می گن اگه آدم مجبور نباشه برا مهد گذاشتن از 3 سالگی بد نیست بره.