کلاس بازی

تو کامنت‌ها پرسیده بودن و فکر کنم هیچ وقت اینجا راجع به کلاسی که سپهر رو می‌بریم ننوشته‌ام. دوست داشتم سپهر یه جایی بره که بچه‌های دیگه باشن و اگه هنوز باهاشون بازی نمی‌کنه ولی حداقل کنارشون بازی کنه. مغازه Gymboree که ازش لباس برای سپهر می‌خریم می‌دونستم که یه کلاس‌های بازی و موسیقی و هنر برای بچه‌ها داره. راستش اولش ترجیح می دادم جای زنجیره‌ای نباشه. و یه کم کلاس‌های محلی خودمون رو دنبالشون گشتم. ولی همه چیزایی که پیدا کردم موسیقی بودن و بعد هم فهمیدن اینکه واقعا خوبن یا نه هم یه کم سخت بود. ولی خب خوبی جای زنجیره‌ای اینه که توضیحات اینکه چه کارایی می‌کنن مفصل بود و تو یوتیوب هم  ویدیو از کلاساش بود. بعد هم شعر رو خودم زیاد برای سپهر می‌خونم و آهنگ هم نسبتا زیاد گوش می‌ده و مخصوصا تو اون سنی که بود (۱۶ ماهه) بیشتر احساس کردم که یه فعالیت فیزیکی‌تر بکنه بهتره. اینه که تو کلاس‌های بازی همین Gymboree اسمش رو نوشتم.

هفته‌ای ۴۵ دقیقه می‌ریم اونجا. کلاسش پر شده از وسایل مختلف مثل سرسره و پل‌های چوبی اسفنجی و تونل‌‌های پارچه‌ای و اینا. هر دوهفته مدل چیدن اونجا رو تغییر می‌دن و رو یه موضوعی تمرکز می‌کنن. مثلا هفته قبل تند و یواش بود. سرسره با شیب‌های مختلف بود که ببینن که خودشون یا توپ‌ها، رو یکی سریع میان پایین و رو یکی یواش. یا اینکه رو یه پلی دستشون رو می‌گرفتیم و راه می‌رفتن و بعد بهشون می‌گفتیم که تند و تشویق می‌کردیم که تند راه بیان و بعد همین‌طور یواش. که البته خود راه رفتن روی یک پل احتیاج به تعادل داشت که تمرین خوبی براشون بود. همیشه آخرش هم یه سری بازی‌ها تکرار می‌شه مثلا یه آهنگ می‌گذارن و بجه‌ها روش می‌زنن و وقتی آهنگ قطع می‌شه دیگه نباید بزنن و ساکت باشن.

در کل بد نیست و حالا سن سپهر بزرگ‌تر شده یا اینکه اونجا تائیر داشته به بچه‌ها توجه بیشتری نشون می‌ده و یه آدم‌های غیر از ما براش آشنا شده‌اند. مثلا دفعه پیش وقتی داشتیم می‌رفتیم بدو بدو رفته سمت معلمشون و بلند بلند بهش می‌گه بای‌بای. یه کلمه‌های انگلیسی هم از اونجا یاد گرفته مثلا بعد از دو جلسه که رفته می‌بینم وقتی می‌خواد یه کاری بکنه می‌گه come on. یا بعضی‌وقتا به جای آفرین به خودش می‌گه yay.

One thought on “کلاس بازی

  1. naghmeh

    رويا جان سلام. من يكى از خواننده هاى خاموش ولى با سابقه وبلاگت بوده و هستم. ميخواستم تشكر كنم از اينكه تجربه هاتو در اختيار ميگذارى اون هم با اين نثر خوش خوان دوستانه. سام من الان نه ماهه است و از وقتى به دنيا اومد بعضى از پست هايى كه نوشتى خيلى توى ذهن من بود مثلا پست “بهتر ميشه” درباره شير دادن كه اون هفته هاى اول گاهى يادم ميومد و احساس اميد و اطمينانى بهم ميداد، اميد و اطمينانى كه بيخود هم نبود :دى
    به هر حال خواستم تشكر كنم و بگم كه همچنان ميخوانم و بزرگ شدن سپهر گلى را دنبال ميكنم و اميدوارم همگى سال و سال هاى خوبى پيش رو داشته باشيد.

Comments are closed.