بچه دوم

خب به مریم قول داده بودم راجع به بچه دوم بنویسم.

خودم با داداشم بچه بودیم خیلی بازی می‌کردیم و البته خیلی هم دعوا و کتک‌کاری! و بزرگ شدیم هم خیلی با هم رفیق بودیم. می‌دونم که خواهر و برادر داشتن خیلی مثبته. همین بازی کردن‌ها با هم دیگه و یا حتی رقابت‌ها و حسودی‌ها و اینا به آدم چیز می‌ده و هم اینکه بزرگ‌ هم می‌شی داشتن یه خواهر، برادر نزدیک خیلی خوبه.

اما برای من این تنها دلیل مثبت یه بچه دیگه اوردنه و دلایل منفی بیشترن.

مهم‌ترینش اینه که احساس اینکه دلم بچه‌ می‌خواد ندارم. شاید چون الان سپهر هنوز بچه‌ است و بغلش می‌کنم و مامان مامان می‌کنه! یا شاید چون همیشه خودم رو فقط با یه بچه تصور کرده بوده‌ام. ولی خب ته تهش به نظرم بچه اوردن چیزیه که آدم باید دلش بخواد و من الان اون احساس اینکه دلم بچه می‌خواد رو ندارم.

بچه‌داری با همه خوبی‌ها و هیجان‌هاش قسمت خیلی زیادش سختیه. مخصوصا برای ما که تا مدت‌ها خیلی به اختیار خودمون ساعت‌هامون رو می‌گذروندیم بچه‌‌دار شدن تجربه آسونی نبوده. اینکه حالا که باز یه کم آسون‌تر شده (شبا بهتر می‌خوابه، از غذای خودمون می‌خوره، یه مقداری خودش بازی می‌کنه و سرگرم می‌شه) دوباره از اول همه سختی‌ها تکرار بشه خیلی همت می‌خواد.

می‌دونم بهترین‌چیزها همیشه با پول به دست نمی‌آد ولی خب قسمت بزرگیشه و من همیشه دوست داشته‌ام که بتونم تا مدت خوبی خونه باشم و کار نکنم، بتونم لباس‌ها و اسباب‌بازی‌های خوبی برای بچه‌ام بخرم. و وقت مدرسه رفتنش که شد بهترین مدرسه و دانشگاه بره. مثلا  نمی‌دونم که با همین یه بچه هم بتونیم یا نه ولی اگه دو تا بچه داشته باشیم مطمئنم ناممکن می‌شه که بتونیم بچه‌ها رو مدرسه خصوصی بگذاریم.

19 thoughts on “بچه دوم

  1. سمیرا

    سلام،

    با دلیل مخصوصا آخر به شخصه موافق نیستم. من فکر می‌کنم اینکه بچه مدرسه خصوصی بره مثلا و اسباب بعضی‌‌های زیاد یا گرون داشته باشه چندان نکات مثبتی نیستند. حد اقل دلیل نمیشن که بچه موفق تر یا خوشبخت تر بشه. تازه رفاه زیاد میتونه مضر هم عمل کنه روی بچه. من هم مادر هستم و حتا گاهی دلم می‌خواد چیز‌های معمولی‌ برای پسرم بخرم که اگه بچه یی از کنارمون راد شد که فقط چیزای خیلی‌ معمولی‌ داشت ناراحت نشه. به هر صورت هر کس یک دیدگاهی داره و نظر شما محترم هست. دلم می‌خواد مادر‌های دیگه هم بگن چی‌ فکر می‌کنن.

    1. رویا Post author

      در مورد اینکه دیگران ناراحت نشن اصلا با استدلالت موافق نیستم. هرکسی از لحاظ مالی جایی قرار داره که احتمالا تعداد زیادی بالاتر از اون و تعداد زیادی هم پایین‌تر از اونن. هر لباسی یا هر اسباب‌بازی‌ای بچه داشته باشه و برای خودش معمولی باشه برای یه کس دیگه می‌تونه خیلی عالی حساب بشه و بهش حسودیش بشه.
      اما در کل شاید باید بیشتر توضیح می‌دادم که شرایط مالی خب برای زندگی هر کسی فرق می‌کنه، مثلا کسی خب ممکنه شغل پردرآمدتری داشته باشه یا ترجیح بده بیشتر کار کنه ولی چندتا بچه داشته باشه. مدرسه خصوصی هم باز به خاطر شرایطه. اینکه تو شهری که ما زندگی می‌کنیم مدرسه‌های عمومی چقدر خوبن. آخرش هم همه اینا اولویت‌بندی‌هاییه که هرکسی برای زندگیش و تربیت بچه‌اش می‌کنه. هیچ کدوم هم تضمینی برای خوشبختی و موفقیت نمی‌ده.

  2. Anonymous

    Hi,

    Thought I give you my two cents not as a parent, but as an only child. I think your reasoning is quite good, and I would like to add that you and your husband will have a lot more time to spend with the child, whereas if you have another child it would be a lot tougher. I think that made a lot of difference in my upbringing. Also, I think you are right, it does matter that you are able to afford good schools and universities for him. The only thing that I would like to point out , that I can see now as an adult is that I don’t have that support system of family. Yes, friends and relatives are there, but for us immgrants relatives are spread across the world, and I sometimes need family. Try to think about your old age, and (sorry to say this) when you pass. Will your child be too lonely? Will all the burden of taking care of you, and the problems that he has to deal with, be on his own shoulders? Anyway, aside from the above concern, do try to always form friendships with people who have kids so that the children can grow up together. One last thing, that another friend of mine who is an only child, told me, is that as an only child, one doesn’t learn to fight for things that he wants, doesn’t learn rivalry and all that, and these can affect you when you grow up. Not sure about this, I am quite cometitive I think. but I guess only children come out quite unique, people who have sibilings are more similar. Anyway, best of luck :) d

    1. رویا Post author

      اتفاقا خیلی دوست دارم بدونم کسایی که خودشون یه بچه‌ان چه احساسی دارن. مرسی که گفتی.
      در مورد پشتیبانی خانواده و اینا الان که ما هم که دو تاییم باز دو تا کشور مختلفیم و دیگرانی هم که می‌بینم تعداد بیشتری بچه هستند و باز هم همینه. البته خب حرف زدن هست مثلا آدم غیبت مامان باباش رو با هیچ‌کس جز خواهر برادرش نمی‌تونه بکنه!
      این دوست شدن با خانواده‌های بچه‌دار هم پیشنهاد خوبیه. امیدوارم بتونیم.

  3. سمیرا

    برای من چیزی که جالبه اینه که خود امریکاییها که در سن و سال جوون های ما هستند، سی و خورده ای، دو سه تا بچه دارند ولی ماها از جمله خود من به اولیش هم به سختی می تونیم فکر کنیم. داخل ایران هم همین طور.

  4. samaneh

    Haha, I agree. All my white undergrad female classmates are either pregnant or have recently had their first child and hope to have more. I on the other hand, don’t even want to start to think about actually considering having a kid. All that said, I am the eldest of two, with my brother 4.5 (5 school) years younger than me. Growing up actually, I didn’t really count on him for anything. I think we were too far apart to actually be able to hold each other’s attention while “playing”. But ever since he started his adult life, (start of his undergrad) , we actually have a relationship to speak of, and I love it! Now, I wish I had more siblings.
    So now I feel like if I were to do this whole kid thing, it would feel like I would be half assing it to just have one or two . And I realize that’s actually not a very realistic way to look at it; it seems like an all or nothing deal. And just makes the prospect of even the first one that much harder because of the expectation of the following ones. Or maybe I feel that way for now because zero seems to be the magic number. Maybe if I have that first one I will swear off any extras. =P

    1. رویا Post author

      :)) آره منم خیلی برام جالبه که بعضی از این آمریکایی‌ها تعداد زیاد بچه پشت سر هم دارن. به نظرم آدم هرچی جوون‌تره براش راحت‌تره. هرچقدر می‌گذره آدم به زندگی مستقل و اینکه اختیارش دست خودش باشه بیشتر عادت می‌کنه.

  5. Maryam

    من مشکلی‌ که با ۱ بچه تو یه مورد دیدم، وقتی‌ بوده که پدرو مادر حسابی‌ پیر شدن، و وابستگیشن و توقعاتشون (از نظر احساسی‌) به اون یه بچه خیلی‌ زیاد بوده جوری که برای اون یه بچه واقعا سخته با مشکلاتشان کنار بیاد. و بخصوص اگه مادری برای بچه کار خودشو کنار بذاره و خونه باشه، هم بچه زیر زرربینه هم واقعا براش ساخته وقتی‌ بچه میره سراغ زندگی‌ خودش….یعنی‌ تو یه مورد که من میگم، راستش برای همسر اون بچه هم راحت نیست! ولی‌ اینا همش حرفه، حتما خیلی‌‌ها با چند بچه هم همین مشکلو دارن، و آخرش اینه که خود آدم چی‌ کار بخواد بکنه.

    قبول دارم که اگه بخوای با هر بچه چند سال خونه بمونی واقعاً بیشتر از یکی‌ برای کسی‌ خوبه که خیلی‌ خیلی‌ با بچه داری حال میکنه! بر گشتن سر کار برای مادر، آسون نیست ولی‌ هم از نظر مالی‌ خوبه، هم (مهم تر) به مادر از نظر روانی‌ کمک میکنه که یه وقتی‌ برای خودش داشته باشه. البته این نظر منه و حتما برای همه کار نمیکنه….اگه یه پست راجع به کار کردن آیا خونه بودن بعد از بچه دار شدن هم بنویسی‌ خوبه!

    1. رویا Post author

      آره امیدوارم که ما کلا نسبت به سپهر توقعی نباشیم که البته می‌دونم سخته ولی یکی از چیزایه که خیلی برای خودم تکرار می‌کنم که یادم بمونه!
      راجع به کار کردن حتما می‌نویسم.

  6. maryam

    مرسی‌ رویا جان که نظرتو نوشتی‌. راستش موضوع هم شخصیه هم از اون چیزا که با زمان عوض می‌شه. منم این فاکتور‌های مثبت و منفی‌ رو بهش فکر می‌کنم ولی‌ مثلا اون نکتهٔ مثبتی که اول گفتی‌ در حقیقت فقط یه چیز نیست و وزن و ارزشش برای بچه خیلی‌ بیشتر از لباس و اسباب بازی و مدرسه خصوصی یا حتا چند ماه سختی ایه که پدر مادر می‌کشن. ولی‌ با این کاملا موافقم که گفتی‌ خودتو همیشه با یه بچه تجسّم کردی. راستی‌ دلیل خاصی‌ داری که مدرسه خصوصی و ترجیح میدی یا مدرسه دولتی خوب تو محله تون نیست؟ یا منظورت از مدرسه دانشگاه بود؟

    1. رویا Post author

      آره شاید خوب باشه که تو متن هم بنویسم که همه اینا فقط نظر منه و به خاطر شرایط الانمونه. البته به خاطر سن شاید تصمیمی که الان بگیرم دیگه همیشگی باشه. قبول دارم که تاثیر خواهر و برادر خیلی زیاده ولی چیزی که لزوما صددرصد باهاش موافق نیستم اینه که این تاثیر لزوما همیشه مثبت باشه. به نظرم کلا تاثیر پذیری آدم‌ها انقدر داینامیکش پیچیده است که نمی‌شه راحت نسبت به این چیزا نظر داد. مثلا اینکه یه بچه پرحرف‌تر و اجتماعی باشه آیا باعث نمی‌شه که اون یکی بیشتر خجالتی بشه؟ اینکه یکی تو سال‌های اولش موفق باشه یکی دیگه رو سرخورده کنه؟ به نظر من حتما این تاثیرها رو داره. ما معمولا خودمون فقط احساس‌های خوبمون از داشتن خواهر و برادر رو یادمونه به خاطر علاقه‌ای که بهشون داریم.
      در مورد مدرسه خصوصی بیشتر منظورم دبیرستان و ایناست. خوشبختانه خونمون جاییه که مدرسه‌هاش خوبن. هنوز سپهر به سن مدرسه نرسیده و خیلی زوده اینها رو بهش فکر کردن ولی حقیقتش من یکی از آرزوهام اینه که سپهر مدرسه‌های خیلی خیلی خوب بره. بحثش طولانیه و الان براش زوده ولی من خلاصه از اون مدل پدر مادرهام!‌حالا اینکه بتونم یا نه حرف دیگه‌است.

      1. maryam

        چه جالب، پس این رویا اصلا اون رویا نیست که به نظر میومد :) راستش موافق نیستم، این چیزی که گفتی‌ بیشتر در مورد دوست و همکلاسی صادقه، یعنی‌ موفقیت اونا باعث می‌شه روی بچه تاثیر منفی‌ بذاره. ولی‌ قبل از اینکه بحث کنیم، می‌شه موفقیت و تعریف کنی‌؟

        1. رویا Post author

          نمی‌‌دونم چرا می‌گی همکلاسی می‌تونه اثرهای منفی رو کسی داشته باشه و خواهر برادر نمی‌تونه.
          موفقیت رو تو این جمله که موفقیت کسی باعث سرخوردگی اون یکی بشه؟ تو اینجا که خب یه نمره ۲۰ هم می‌تونه یه موفقیت باشه و باعث حسادت یکی دیگه بشه.

          1. maryam

            من یکی‌ که هیچوقت احساس نکردم موفقیت برادرم ربطی‌ به من داره. راستش پدر مادری که نتونه به خواهر برادر اینو یاد بده، حتما با تربیت یک بچه هم مشکل پیدا می‌کنه و بچّش لوس و از خود راضی‌ می‌شه. یعنی‌ چی‌ که سرخورده بشه بچه؟ کی‌ این مقایسه‌ها رو در درجه اول به بچه یاد میده؟ پدر مادر دیگه، این که دیگه معلومه غلط محضه!

          2. maryam

            دقیقا تو همین مثالی که زادی نمرهٔ ۲۰ همکلاسی و دوست باعث حسادت می‌شه، ولی‌ خواهر برادری که بزرگتره و تو یه درس ۲۰ می‌شه که قابل مقایسه با نمرهٔ برادر کوچکتر نیست.

  7. sahar

    Everyone has there reasons, which are all respectable. I would however suggest that you do some more research on private schools, as they haven’t been very successful in the U.S, and the whole point of living in a good neighborhood is access to good public schools. You may want to invest your money elsewhere (perhaps opening up a college fund and later sending your child to a good school for college)

    1. رویا Post author

      آره ما که هنوز خیلی از اون موقع دوریم. اینکه مدرسه‌های خصوصی چقدر موفقن رو نمی‌دونم. مطمثنم کسی نمی‌تونه بگه مدرسه‌ای مثل Phillips Exeter موفق نیست. مدرسه‌های عمومی خیلی خوب هم می‌دونم وجود دارند که خب کنار اون‌ها بودن هم یعنی کلی مالیات خونه دادن که باز ترجمه می‌شه به پول.

      1. maryam

        منظور اینکه خلاصه اون حساب بانکی‌ رو باز کن شما که می‌خوای بچت مدرسه خصوصی بره، مالیات هم که حتما میدی بخاطر محل خونتون.

      2. sahar

        well, you would still be paying the same property taxes regardless of the number of children

Comments are closed.