ممکنه یکی از دلایل زرد بودن برگهای لیمو اینا باشند:
کل حیاط پر از حلزونه. اولش گفتم چه جالب و یاد شمال میافتادم. ولی بعد فهمیدم که اینا همه چی رو میخورن. و درخت لیمو هم احتمالا به خاطر حمله اونا به این حال و روز افتاده. کلی برنامه داشتم که سبزی بکارم یه طرف باغچه رو. ولی اینا سبزیها رو هم میخورن. حالا رفتم یه چیزی خریدم که دور درخت ریختم که میکشتشون. البته نمیدونم چقدر کار میکنه. تعداد زیادی رو با دست جمع کردم و ریختم بیرون. به درخت لیمو هم یه کود مخصوص درختهای مرکبات دادم. حالا ببینم اوضاع بهتر میشه یا نه.
ببین تو شمال من دیدم که کاهو می گذارن تو باغچه بعد اینها می آن دورش جمع می شن هر روز برای جمع کردنشون. بعدباید مدتی هم این کار رو بکنی تا ریشه کن شن. جمعشون کنی اگه خشن باشی هم می تونی بگذاریشون زیر آفتاب.
سلام رویا جان خوبی؟
وبلاگت رو دنبال میکنم
خوبه که مینویسی
ازت با خبر میشیم
حتما خبر داری که فرزانه هم اومده بود ایران و برگشت …
نیوشا هم الان ایرانه
سلام
من امروز دنبال یه چیزایی میگشتم که از وبلاگ شما سردرآوردم.یه کمی خوندم خوشم اومد.دو کمی خوندم خوشم اومد… این شد که از ساعت 12 تا الان که 7 مشغولم.رفتم تو آرشیو از december 2001 شروع کردم. تازه فردا هم امتحان دارم!
با اینکه تایپ فارسی اصلا بلد نیستم و لپ تاپم هم لیبل فارسی نداره،ولی دلم نیومد نگم که چه حس خوبی داشتم از خوندنشون. آخر اینکه سپهر رو محکم ببوسید و رزهای تو باغچه رو هر کدوم که گلبرگ هاش ریخت از 5 سانت پایین تر کوتاه کنید و هر روز بعد از ظهر یا صبح زود آب بدید. درباره درخت هم حتما میگم که چیکار کنید.
رویا جان
برای زردی برگ های لیمو نمی دونم، اما من مدتی است که آب برنج را بعد از شستن پای گلدان ها میریزم و خیلی خوب کار کرده براشون. کلی برگ جدید دادن.
امتحان کن
راستی رویا تو وبلاگت راجع به اون مربعهایی که میبافتی هیچوقت ننوشتی، میشه بنویسی و عکس یکیشونو یا کاملشو هم بذاری و بگی چقدر طول کشید؟ من ابتکرا و کارای دستی تو رو خیلی دوست دارم، یا مثلا اون درناها و اینکه چرا تصمیم گرفتی درنا درست کنی و آرزوت چی بود…