– گفته بودم که خیلی وقتا سپهر خودش میاد میگه عوض. دیروز یهو وسط پازل بازی کردن اومده میگه عوض. منم بردمش طبقه بالا که عوضش کنم. بدو بدو رفته تو اتاق ما سر کامپیوتر. میگم نه بریم تو اتاق خودت. مگه نگفتی عوض؟ میبینم نه اصلا محل نمیگذاره. چک کردم میبینم هیچ خبری نیست و تمیز تمیزه! خلاصه که سرمون یاد گرفته سر ما رو کلاه بگذاره که بره طبقه بالا که بتونه بره سر کامپیوتر.
– روی گازمون ساعت رو نشون میده. سپهر هم کلی به این علاقه داره و یه صد باری در روز عددهای اینو اعلام میکنه. بعد کلا ۶ و ۹ رو (یعنی در واقع 6 و 9 رو) بعضی وقتا قاطی میکنه. اون روز عدد آخری ۹ بود. میگه ۶. میگم نه ۶ نیست ۹ه. میگه الان ۷ میشه. میگم نه مامانجون الان ۰ میشه. خلاصه از ما اصرار و از اون انکار. بعد دقیقه عوض شد و عدد ۰ شد. برگشته به من میگه دیدی ۷ شد!
– بعضی کلمهها رو اشتباه میگه ولی انقدر بامزه میگه که منم مثل خودش تکرار میکنم. مون (مو)، بیسویک (بیسکویت)، بوتلوت (نوتلا)، بامانک (بادکنک).
–
ساعت خوندنش عالی بود!