زبان مشترک

دیروز که رفته بودیم پارک یه خانم ایرانی با دخترش هم بودن. سپهر تا شنید که خانمه با بچه‌اش فارسی حرف می‌زنه همش هی می‌رفت طرفش و می‌خواست کارایی که می‌کنه رو بهش نشون بده. ولی خب اونم حواسش به دختر خودش بود و سپهر رو تحویل نگرفت. بعد هم انگار دختره کلاس شنا داشت و زود رفتن. سپهر که رفته بود از پله بالا و می‌خواست به خانومه پز بده یهو دید اونا نیستن  بغض کرده و می‌گه کوش. گفتیم رفتن کار داشتن و اینا.

حیوونی پسرکم از بس این ور اون ور به بچه‌ها می‌گه سلام و اونا نمی‌فهمن، فهمیده بود اینا فارسی حرف می‌زنن کلی ذوق کرده بود.

2 thoughts on “زبان مشترک

  1. samaneh

    Akhey. Do you guys not expose him to English at all? I can see the pros of teaching him Farsi only till he goes to school. But then the by products of that is for him to feel that separation/lack of belonging. Which I guess depending on who you talk to might say is not a bad thing.

  2. رویا

    کتاباش رو بیشترش رو انگلیسی می‌‌خونیم براش. بعضی‌هاش هم که ترجمه می‌کنیم براش بعضی وقتا خودش می‌گه انگلیسی. اینه که بعضی کلمه‌ها رو هردوتاش رو یاد گرفته. کلاس بازی هم که می‌رفت اونجا هم انگلیسی بود ولی خب فارسی رو خیلی خوب بلده. منم ناراحت می‌شم بعضی وقتا که نمی‌تونه با بقیه حرف بزنه. ولی خب حقیقت اینه که تو پارک هندی هست و چینی هست و …. اگه هم انگلیسی کامل بلد بود باز با خیلی‌ها نمی‌تونست حرف بزنه.

Comments are closed.