از دیروز شیر قبل از خواب ظهر سپهر رو هم قطع کردهایم. این برای من سختترینه چون صبح و شب علیرضا هست ولی ظهر رو دیگه خودم باید بخوابونمش. ولی خوشبختانه این دو روزه خوب بوده و بی بهانه خوابیده.
در طول روز دیگه اصلا نمیگه شیر. ولی هر از گاهی میگه آب میخوام یا امروز اومد گفت نون پنیر میخوام. سعی میکنم بیشتر بهش آب بدم در طول روز ولی خب یه قلپ میخوره و دیگه نمیخوره. آب پرتقال رو از همه بهتر میخوره که نمیخوام زیاد بهش بدم. تنها جایی که خوب آب میخوره تو حمومه. یادمه خودم بچه بودم (حتی تا دبیرستان!) هم تو حموم آب میخوردم البته از آب سرد و هی مامانم اینا میگفتن نخور، سرما میخوری. الان سپهر هم خوشش میاد تو حموم آب بخوره ولی از همون آب ولرم شیر.
مهمترین تغییری که کرده اینه که بعضی کارا رو اصرار داره من بکنم. هی در طول روز میگه مامان بغل کنه. مامان اینو بخونه. حتی لقمه نون پنیر رو که خودش همیشه بر میداشت میگه مامان بده. مخصوصا شب اصرار داره که من براش کتاب بخونم و من بخوابونمش. از یه طرف میگم شاید به خاطر همون از شیر گرفتن باشه و دوست داره پیش من باشه ولی از طرف دیگه تو سنی هم هست که میخواد حرف خودش باشه. اینه که فعلا تصمیم گرفتیم یه شب در میونش کنیم و یه شب من بخوابونمش و یه شب علیرضا. امشب که خیلی ناراحت شد من شب به خیر بهش گفتم و رفتم. ممکنه اصلا فردا شب دیگه تقاضای مامان رو هم نکنه!
Aww it’s so adorable that he is actually in a way more willing to be dependent.
Also, please check your email. :-)