تولد

هنوز یه دو سه روزی مونده تا سپهر دو سالش بشه. ولی چون تولدش خورده به تعطیلی و دوستایی که اینجا داریم اکثرا می‌رن مسافرت گفتیم تولدش رو یه هفته زودتر بگیریم. یه کتابی که سپهر از بچگیش خیلی دوست داشت کتاب The Very Hungry Caterpillar هست که ماجرای یه کرمیه که روز اول که از تخم در میاد یه دونه سیب می‌خوره، روز دوم دو تا گلابی می‌خوره، …. بعد یه روز هم می‌ره یه عالم هله هوله می‌خوره و دلش درد می‌گیره ولی بعد یه برگ تازه می‌‌خوره و دلش خوب می‌شه و بعد پیله می‌بنده و بعد پروانه می‌شه. این کتاب رو که براش می‌خوندم وقتی پروانه می‌شد من دستام رو تکون می‌دادم و می‌گفتم بال بال زد و رفت. خیلی خیلی بچه بود که دیدم آخر کتاب که می‌رسه خودش دستاش رو تکون می‌ده. بعد هم جز اولین کلمه‌هایی که می‌گفت بال بال بود که هنوز هم بعضی وقتا به پروانه می‌گه بال بال. الان البته همه کتاب رو حفظه و مخصوصا اون صفحه هله هوله خوردن رو خیلی علاقه داره. اینه که تصمیم گرفتم تولدش رو بر اساس این کتابه بگیرم. البته دیده بودم رو اینترنت که خیلی‌ها تولد این مدلی گرفته بودن و حتی بشقاب و لیوان یه بار مصرف مال خود کتاب هم هست. ولی خب من خیلی فرصت نداشتم که اینا رو سفارش بدم. این کارت دعوت بود که تو فوتوشاپ سر هم کردم. البته دعوت به شیوه مدرن در فیسبوک انجام شد.

با کاغذهایی که با پرینت و اتو کردن می‌شه رو پارچه طرح انداخت چند تا کرم چاپ کردم روی رومیزی. عکس‌های کتاب رو هم اسکن کردم و باز با فتوشاپ دونه دونه گذاشتم کنار حروف Happy Birthday.

بازم از اسکن‌هایی که از کتاب کرده بودم یه کارت‌هایی درست کردم که جمله‌های کتاب رو که روز اول یه سیب خورد،  روز دوم دو تا گلابی … رو روشون نوشتم و گذاشتم کنار بشقاب‌هایی که توش همون میوه‌ها رو قاچ کرده بودم و گذاشته بودم.

کیک رو یه کم گشتم که بدم یه جا درست کنند ولی هم وقت کم بود که بخوام جایی رو پیدا کنم هم خب از مزه‌اشون مطمئن نبودم این بود که از همین شیرینی فروشی نزدیک خونه‌مون که شیرینی‌های فرانسوی داره و خیلی من دوست دارم شیرینی‌هاش رو، یک کیک سفارش دادیم. یعنی در واقع دیروزش رفتیم گفتیم یکی از همون کیک‌های پشت ویترینش رو ما سایز بزرگ‌تر می‌خوایم و هیچ تزئینی هم روش نباشه. بعد آن‌لاین یه مجسمه کرم سبز کوچولو خریدم. برای اینکه یه کم هم رنگی بشه و شبیه نقطه‌های رنگی خود کتاب باشه، اسمارتیزهای رنگی گذاشتم پایینش. البته این یکی ایده خوبی نبود زیاد چون رنگ اسمارتیزها به خاطر خیس بودن خامه زیرش پخش شده بود. ولی خب از دور بد نبود!

غذا رو هم گفتیم روی گریل گازی تو حیاط همبرگر درست می‌کنیم. البته گریل رو تازه دو روز قبل از مهمونی خریدیم و تا حالا هم همبرگر درست نکرده بودیم. دیگه با کمک یوتیوب شب قبلش برای خودمون تمرینی یه دونه درست کردیم که بد نشد و همون همبرگر آماتوری رو به خورد مهمون‌ها دادیم.

با اینکه موقع مهمونی باید هم به پذیرایی فکر می‌کردم و هم به سپهر که چی بخوره  و چی کار می‌کنه و اینه که هزارتا چیز رو یادم رفت سر سفره بگذارم و موقع شمع فوت کردن هم کلاهی که برای سپهر پارسال درست کرده بودیم رو یادم رفت سرش بگذاریم ولی خیلی تجریه خوبی بود. تولد واقعا با دوست‌ها خیلی بیشتر مزه می‌ده. سپهر هم خیلی بهش خوش گذشت. شمعش رو حتی یه بار تونست قشنگ فوت کنه. به کادوهاش هم علاقه نشون داد و همون موقع می‌خواست همه رو باز کنه. البته هنوز بهش می‌گیم چند سالته می‌گه ۷ سال! بعد می‌گیم نه بابا! فوری می‌گه یک سال و نیم! دیگه از پس فردا باید یاد بگیره بگه دو سال.

6 thoughts on “تولد

  1. niki

    سلام.
    تولد پسر دوست داشتنینت رو خیلی تبریک میگم.بوس براش

  2. لیلا

    تولد واقعی سپهر فینگیلی مبارک:) خیلی تولد با مزه ای بوده. ایشالا تولد 120 سالگی.

  3. فاطمه

    سلام رویا جون، خیلی قشنگ درست کرده بودی. فکر کردم از بیرون خریدی =)

Comments are closed.