دیروز دکتر سپهر یکی از چیزایی که گفت این بود که تو این بازه ۲ تا ۳ سالگی مریضی عفونی و اینا اونقدر نیست و چیزی که بیشتر بچهها براش میان دکتر، جراحته. بچهها شیطون میشن و میرن از چیزا بالا و از پله میافتند و سراغ پریز برق میرن و اینا.
حالا ما دیروز عصر کامپیوتر رو اوردیم پایین که گردهمایی دموکراتها و سخنرانی اوباما رو نگاه کنیم و صبح کامپیوتر همین طور پایین مونده بود. سپهر داشت جلوی من خمیر بازی میکرد یه دقیقه من حواسم پرت شد دیدم صدای گریهاش بلند شده. نگو رفته بود رو صندلی که دستش به کامپیوتر برسه افتاده بود و دهنش خورده بود به میز. من حالا برعکس معمول خیلی هول کرده بودم. چون همین طور از دهنش خون میاومد و من اصلا نمیتونستم بفهمم دقیقا چی شده و همش میترسیدم نکنه حالا دندونش شکسته باشه. یه کم هم که گریهاش بند میاومد تا قیافه من رو میدید باز گریه میکرد ولی دیگه خوشبختانه تمیز کردم دهنش رو و دیدم که نه فقط زیر لب بالاش زخم شده و دیگه خونش هم بند اومد. ولی لبش خب میسوخت و هی میگفت «خوبش کنم». اعصابم خورد شده بود. ولی خب از طرفی میدونستم که واقعا نمیتونستم هم انتظار داشته باشم از خودم که دائم نگاهش کنم. شانس اوردیم که چیزی نشد ولی انصافا حرف دکتره یه روز کامل هم طول نکشید درست دراومد.
Khoda ro shokr be kheir gozasht
Nemidoonam be sadaghe eteghad dari ia na, ie sadaghe bezar kenar
madara kam kam ba in etefagha ye joorae ba sabr barkhord mikonan ,mesle inke hesseshoon hamishe zoodtar az cheshma va gooshashoon amal mikone ,kheili ajibe amma bara ma adama az door kheili tarsnake h
man ke hamishe ghalbam miyad too dahanam vaghti bache ha bodo bodo mikonan
Amma madarashoon relaX
بگردم! میتونی بهش بستنی یا یخ دربهشت بدی… هم خنک میکنه هم خوب خوشمزه ست حواس اش پرت میشه