امروز رفتیم و دو تا مهدکودک رو دیدیم. بعد از اینکه سپهر دو سالش شده دارم به این فکر میکنم که بگذارمش مهدکودک. ولی هنوز هیچی برای خودم روشن نیست. اینکه از الان بگذارمش یا اینکه یه شش ماه دیگه که شاید دستشویی رفتن رو هم بلد باشه و انتخابهامون هم بیشتر بشه یا اینکه اصلا از ۳ سالگی که دیگه یه مدل مهدکودکهای جدیتر که کلاس درسیتر هستند بره (pre-school) .یه انتخاب دیگه هم اینه همین الان بره ولی مثلا دو روز در هفته یا سه روز در هفته بره.
این دو تا مهدکودک که امروز دیدیم یکیش مدل خیلی معمولی بود. یه کلاس داشت برای بچههای دو تا سه سال که گفت برای هر ۸ نفر یه معلم داره. اون موقع ۶ تا بچه بودن که تقریبا هر کدوم کار خودشون رو میکردن. هر گوشه اتاق یه چیزی بود که هر کدوم رفته بودن سراغ یکیش. البته به نظر میاومد که درست قبلش نقاشی کشیده بودند چون تابلوهای نقاشیشون خیس بود. همون موقع هم یه سری عروسک براشون اورد و کف و صابون که عروسکها رو بشورن. ولی لزوما همه با هم نبودن و بعضیها کار خودشون رو میکردن. خانوم مدیرش کلی حرف زد و همهجا رو نشون داد. مدلش به نظرم بد نبود ولی خب خیلی حرفهای هم نبود. یعنی به نظر نمیاومد خیلی با روش و اصول خاصی فعالیتهای روز بچهها تنظیم شده باشه. ولی میگفت مثلا بعضی روزها میرن تو حیاط آهنگ میگذارن و اب بازی میکنن که کلی بچهها حال میکنند، یا مثلا گوجهفرنگی کاشته بودند (همین که میگم حرفهای نبود، یه مثالش هم همین که خب بعضی مهدکودکها همیشه باغچه سبزیجات دارن ولی خب اینا همین یه بار حالا یه گوجهفرنگی داشتهاند!).
یه مهدکودک دیگه که رفتیم مونتسوری بود. این هم یه مهدکودک کوچیک بود که وقتی ما رفتیم تو خانم مدیرش اومد و دو تا کلاسش رو به ما نشون داد که اونم یکیش ۴-۵ نفر بودن و یکی دیگه شاید ۱۲ نفر. ولی گفت که اینجا باید حتما دستشویی خودشون بتونن برن و بچههای کوچیکتر تو خونه من هستند. که قراره ما فردا بریم اونجا رو هم ببینیم. ولی راستش من حداقل این چیزی که اینجا دیدم رو زیاد خوشم نیومد. رو کاغذ که میخونی میگن این مدرسههای مونتسوری بچهها رو ارزیابی نمیکنن و معلم نقش درس دادن نداره و بچهها خودشون کارهای خودشون رو انتخاب میکنند ولی اینجا که خیلی زیادی مدل مدرسه و سفت و سخت به نظر میاومد. بچهها ساکت نشسته بودن پشت نیمکت و داشتن رو برگههای فتوکپی که دستشون بود تمرین حل میکردند. البته خب خیلی چیزای پیشرفتهای بود مثلا یه بچه ۴ ساله داشت دو رفم با دو رقم که ده بر یک و اینا هم داشت حل میکرد. و بعد خانومه یه بچهای رو که داشت تازه عدد ۳ رو چند بار مینوشت نشون داد و گفت این از جای دیگه اومده و اینه که انقدر عقبه. خلاصه یه خورده خورد تو ذوقم. با اینکه دوست دارم که سپهر خیلی چیزا یاد بگیره ولی دوست دارم اجبار و رقابت و اینا نباشه و محیطش شاد باشه (مخصوصا برای مهدکودک) البته خانم مدیره گفت که کلاس یوگا دارن، بیرون بازی میکنند، معلم رقص میاد بهشون رقص یاد میده، با هم دیگه آشپزی میکنن، زبان اشاره و زبان اسپانیایی یاد میگیرن و هر هقته هم کتابخونه میاد و براشون کلی کتاب میآره و جمعهها هم کلا بازی آزاده. ولی چندجا دیدم که بعضیها از مدرسههای مونتسوری شکایت داشتند که خیلی بچهها باید در قالب همون چیزی که بهشون گفته میشه کارا رو انجام بدهند و خیلی خلاقیت تشویق نمیشه.
حالا باز فردا یکی دو جای دیگه رو هم ببینیم و بعد تازه تصمیم بگیریم!
راستی همین چندوقت پیش تولد خانم مونتسوری بوده و گوگل لوگوش رو به خاطرش تغییر داده بود.
به نظرم اینکه از الان مثلا هفته ای دو روز بره مهد کودک خیلی خوبه تا کم کم با محیط و بچه های دیگه و برنامه های جمعی آشنا بشه و برنامه اش هم سبک تر باشه (به نسبت pre -school ) که کم کم عادت کنه!
آره عجب چیزی بوده مهد کودکه! جداً چقدر preschool جدیه اینجا، ولی فکر کنم بعدش دیگه تا کالج هیچی یاد نمیگیرن که وضعشون تو کالج اینه!:)) نه زبون دومی بلدن نه حساب و هندسه درست حسابی. تازه خوبشونو هم که میبینم بازم خیلی چیز خاصی نیستن. اینا جدید باز شده؟ یعنی حداقل یه نسلشون بزرگ شدن که آدم ببینه؟ و اگه آره، چند در صد این تحصیلات مهد کودکی به دردشون خورده؟ یعنی سر از تحصیل علم و اینا در آوردن؟
من سام و گذاشتم یه مهد کودک محلی که در واقع مال کلیسا بوده اولش. علتشم این بود که معلماش مامان بودن و سنّ بالا، حتا شبیه مامان بزرگ. به نظرم بچهها رو غریزی دوست داشتن نسبت به مهد کودکهای زنجیرهای و شیکتر که معمولا دخترای جوون تحصیل کرده داشتن. شاید چون منو هم مامان بزرگم بزرگ کرد اینجوری دوست داشتم. یه نکتهٔ دیگه هم که الان به نظرم میاد اینه که بچههای اونجا همه آمریکایی و متوسط هستن. با اینکه کوچیکن ولی خیلی اوقات با هم بازی میکنن و خیلی وقتا که میرم دنبالش میبینم با بچهها داره میخنده و دنبال بازی میکنه و صدای خندشون تا ته راهرو میاد که خیلی ذوق میکنم.
:)) جدیها!
البته بگم که تو کلاسه درصد خوبی هندی و آسیایی بودن.
آره این مدرسههای مونتسوری خیلی وقته که هستن. اینجا تو سایت خودشون یه لیستی دارن از آدمهای مشهور. این گوگلیها هردوتاشون مونتسوری رفتن و خودشون اعتقاد دارن که خیلی مهم بوده تو شخصیتشون. تو یوتیوب یکی دو تا ویدیو ازشون هست.
.همین منو گیج میکنه که چرا چیزی که ما دیدم انقدر فرق داشت با تجربه اینا.