Monthly Archives: September 2012

هفته رستوران

اینجا یه هفته (و بعضی‌ها تا دوهفته هم تمدید می‌کنن)، هفته رستورانه. رستوران‌ها یه منوهای خاص درست می‌کنن که یه سری غذاشون رو انتخاب می‌کنند و بعد با یه قیمت ثابت که از چیزی که در حالت معمول برای اون رستوران می‌دی کمتره می‌تونی اون رستورا‌ن‌ها رو امتحان کنی. الان دیگه هفته اولش رو به اتمامه و ما تازه اولین بار یکی رو امروز رفتیم که درست همین بغل خونه‌مونه.

۱۵ دلار دادیم و پیش‌غذا و غذای اصلی (که البته ساندویچ بود‌) و دسر خوردیم. خیلی خوشم اومد من. همه‌چی خوشمزه بود و با اینکه اول فکر می‌کردی اینکه ساندویچ معمولیه ولی مزه‌ همه چیزش خاص بود. ما هیچ وقت هم رستوران می‌ریم دسر سفارش نمی‌دیم ولی برای این هفته رستوران‌ها چون مقدار غذا رو کمتر می‌دن ولی بعد دسر هم جزوش هست احساس عذاب وجدان نمی‌کنی. این جا دسرهاش هم جالب بود و تاسف خوردم که چرا عکس نگرفتم. نمی‌دونم اگه قیمت کامل هم داده بودیم باز هم انقدر خوشم می‌اومد یا نه!‌ ولی خب تبلیغ خوبی براشون بود چون بازم می‌ریم حتما اینجا.

 

 

امروز مهمون داشتیم از کانادا. مهمون‌هایی که اومدن همشهریمون بشن. یه چیزی که خیلی خوشحالم ازش اینه که اونا هم بچه دارن. البته پسرشون یه سال از سپهر بزرگ‌تره.

البته خب هنوز شاید برای سپهر زوده که با بچه دیگه بازی کنه. به بچه‌ها علاقه داره ولی تا وقتی که کاری به کار خودش یا اسباب‌بازی‌هاش نداشته باشن. و البته وقت مامان باباشون رو هم زیادی نگیرن تا اونا بتونن به سپهر توجه کنن!

خلاصه که امروز یه چند باری شکایت حل و فصل کردیم و دو بار هم کار به گریه هق و هقی رسید. ولی خب به نظرم چیزیه که به هر حال باید تمرین کنه. و تا وقتی با بچه‌های دیگه بازی نکنه یاد نمی‌گیره. البته یه مقدار هم من باید یاد بگیرم. مثلا اینکه چیزی که خیلی دوست داره رو وقتی بچه دیگه هست نیارم. مثلا با لگوها بعد از توضیح دادن که باید با هم بازی کنین خوب بازی می‌کردن با هم دیگه. ولی سر ‌حروف A، B، C خیلی سر ترتیبشون و اینا حساسه و همیشه که بچه می‌آد خونه‌مون گریه‌زاری می‌شه.

یه چیز هم تازگی فهمیدم که دوست دارم بدونم کسی از بین شماهایی که بچه دارین این احساس رو تجربه کردین یا نه. من همیشه خیلی بچه دوست بوده‌ام. امکان نداشت که یه آشنایی بچه داشته باشه و من نخوام ازش که بغلش کنم. ولی از وقتی سپهر اومده دیگه این احساس رو ندارم. یعنی نه اینکه بچه‌ها رو دوست نداشته باشم. ولی یهو به خودم میام و می‌بینم ئه من اون یکی بچه رو بغل نکرده‌ام ولی اونا کلی قربون صدقه سپهر رفته‌اند و بغلش کرده‌ان. مثلا دفعه پیش بچه مهمونمون از سپهر کوچیک‌تر بود. خب سپهر خودش غذا می‌خورد و به نسبت کمتر توجه می‌خواست سر میز غذا. ولی تازه وقتی ناهار تموم شد فکر کردم چرا من بچه اونا رو دو دقیقه بغل نکردم که اونا هم بتونن غذا بخورن؟

خرگوش

سپهر قبلا اصلا به عروسک‌هاش هیچ علاقه‌ای نشون نمی‌داد. یکی دو تا شخصیت‌ کتاب‌هایی که می‌خونه رو هم براش گرفته بودم، ولی در حد اینکه تشخیصشون بده فقط بود. ولی تازگی بیشتر بهشون توجه می‌کنه. یه خرگوشی داره که یه بار که داشت بازی می‌کرد ادای اینو دراوردم که خرگوشه داره براش دست می‌زنه. شاید از اون موقع بود. حالا دیگه به درخواست‌های مامان اینو بده و بابا بخنده، خرگوش هم اضافه شده. خرگوش A رو بده، خرگوش بگه هورا، ….

کتاب‌های سپهر -۲

دیروز نصفه نیمه موند و کتاب‌های فارسی رو نگفتم. البته خب ما فقط یه بار رفتیم ایران. اون بار هم خودم اصلا فرصت نشد برم کتاب‌فروشی. یه سری رو سارا برام خرید و یه سری رو هم بابام رفته بود فروشگاه اگر بهش معرفی کرده بودند.

یکی سری داستان‌های شیمو هست. اینا عکساش از سری کتاب‌های Maisyه که اینجا هم معروفن. تو نسخه انگلیسی‌ش تو هر صفحه یه جمله نوشته. مثلا تو انگلیسیش‌ گفته هوا گرمه. شیمو داره نوشیدنی می‌خوره. تو فارسیش ۲۰ خط برای همین صفحه شعر نوشته. یه جاهاییش این باعث شده دیگه یه کم چیزای بی‌ربط هم بگه ولی تو خونه ما که طرفدار دارن.

یه سری دیگه کتاب‌های پنج‌تا انگشت بودند که شعرهاش مال مصطفی رحماندوسته. این طوریه که شعرهاش از قول پنج تا انگشت دسته که می‌شه وقتی می‌خونی یکی یکی انگشت‌هات رو تکون بدی و از قول اونا بخونی. اینم سپهر خوشش میاد و بد نیست.

یه سری هم کتاب‌های نخودی‌ها و تاتی‌ها بود که توش یه سری عکس بچه‌است که کارای مختلف انجام می‌دن مثلا حموم می‌کنن یا بازی می‌کنن یا موهاشون رو شونه می‌زنن. معلومه که اینم کتاب خارجی‌ای بوده که عکساش رو برداشتن و براش شعر گفتن. احتمالا نسخه انگلیسی‌ش برای بچه‌های خیلی کوچیک‌تر مناسب باشه. ولی فارسیش چون باز برای هر عکس چند بیت شعر نوشته برای سپهر هنوز جذابه.

کتاب‌های سپهر

مرسی مریم که موضوع بهم پیشنهاد می‌کنی. روزهای هفته که تقریبا هیچ کاری نمی‌کنم وب‌لاگ نوشتن سخت می‌شه!

وقتی سپهر به دنیا نیومده بود و براش baby registry درست کرده بودم که دوستامون برامون از اونا کادو خریده‌ان یه دو سری هم کتاب گذاشته بودم که هدیه هم گرفتیمشون. ولی خب واقعا بچه ‌ماه‌‌های اولش خیلی کتابی نمی‌شه براش خوند. یعنی اگر هم بخونی نمی‌دونم چقدر می‌فهمه. البته خب می‌گن که خیلی خوبه براش بخونی و حتی یه جا گفته بود که کتابی که دارین برای خودتون می‌خونید رو بلند بلند برای بچه بخونین.

من خودم شخصا فکر می‌کنم ماه‌‌‌‌‌های اول شعر خوندن از همه چی بهتره. من کلا زیاد آهنگ و شعر بلند نبودم. از رو اینترنت متن آهنگ‌ها رو پیدا می‌کردم و حفظ می‌کردم! و برای سپهر می‌خوندم. گل گلدون، مرغ سحر، امشب شب مهتابه، تا بهار دلنشین و حتی خونه مادربزرگه و گنجیشک لالا. هنوز هم که هنوزه سپهر خیلی به اینا علاقه داره و تقریبا همه‌شون رو حفظه و درخواست هم می‌ده که خب حالا اینو بخونیم!

بعدتر کتاب‌های ریتم‌دار رو خیلی بیشتر خوشش می‌اومد. من کتاب‌های Sandra Boynton رو خیلی دوست داشتم و سپهر هم همین‌طور. متن‌های کتاباش رو که الان همه ما حفظیم! و کلی هم تو موقعیت‌های مختلف استفاده می‌کنیم ازش. مثلا شعراش راجع به belly button رو می‌خونیم یا موقع مسواک و حموم یادآوریشون می‌کنیم. اینا چون ریتمی بودن انگلیسی‌شون رو می‌خونیم بیشتر.

این سه تا کتاب Eric Carl هم کتاب‌های محبوب سپهر بوده‌ان از بچگی. اینا چون داستانی بوده‌ان از همون اول براش از خودم ترجمه می‌کردم. مخصوصا همین کتاب The Very Hungry Caterpillar که تولد دو سالگی سپهر رو با شکل‌های اون درست کرده بودم. این کتاب Grouchy Ladybugش رو هم تازگی خریدیم ولی با استقبال زیاد مواجه نشده. اما کتاب ‌Brown Bearش رو ازکتاب‌خونه گرفته بودم سپهر خوشش اومده بود.

ولی دیگه از یه سنی به بعد (حقیقتش یادم نمی‌آد کی و قاعدتا بچه با بچه هم فرق می‌کنه) کتاب‌های داستانی و طولانی‌تر هم می‌شه خوند. سپهر فعلا کتاب داستانی مورد علاقه‌اش داستان‌های Curious George.  بااینکه کارتونش رو ندیده بود ولی از اول از این خیلی خوشش اومده بود و هنوز هم هرروز حتما یه قسمتی ازش رو می‌خونیم. کتاب‌های Dr Seuss خب باز تو رده داستانی نیستن و ریتمی هستن ولی خب خیلی طولانی‌ترن. اونا رو هم خیلی دوست داره سپهر، مخصوصا Green Eggs and Ham رو .دیگه حتی نمی‌گذاره ما براش بخونیم و خودش می‌گذاره جلوش و با احساسات برای خودش می‌خونه!

سری کتاب‌های Don’t Let the Pigeon هم خیلی بامزه‌ان و سپهر غش غش می‌خنده ازشون. دو تا کتاب از سری Pete the Cat هم داره که باز اونا رو هم خیلی دوست داره. اینا رو اول براش همون انگلیسی می‌خوندم چون توش آواز می‌خونه ولی خودش یه بار گفت فارسی بخون و فعلا از فارسیش بیشتر خوشش اومده. متن این کتاب‌ها رو خیلی باحال خونده‌ان و فایلش رو مجانی می‌تونین گوش کنین( یا داون‌لود کنین) اینجا.